تیر ۰۳، ۱۳۹۵

فرقه های مهم مسیحیت



مسيحيت‌ به‌ سه‌ فرقة‌ بزرگ‌: كاتوليك‌، ارتدكس‌ و پروتستان‌، نيز فرقه‌هاي‌ كوچك‌تري‌ تقسيم‌ شده‌ كه‌ اولين‌ تجزية‌ آن‌ تشكيل‌ كليساي‌ ارتدكس‌ است‌ .
ارتدوكس‌: 
لفظ‌ اوتدوكس‌ يوناني‌ و به‌ معناي‌ درست‌ اعتقاد است‌ و مخصوصاً در مورد پيروان‌ ايمان‌ مسيحي‌ طبق‌ اعتقاد نامه‌ها و اعتراف‌ نامه‌هاي‌ فرقه‌هاي‌ بزرگ‌ مسيحي‌ به‌ كار مي‌رود، ولي‌ به‌ عنوان‌ وصف‌ خاص‌، به‌ پيروان‌ كليساي‌ اوتدوكس‌ شرقي‌ اطلاق‌ مي‌گردد. كليساي‌ اوتدوكس‌ ؛ يعني‌ جامعة‌ مسيحيت‌ سنتي‌ و مستقيم‌ العقيده‌.

كاتوليك‌:
كاتوليك‌ به‌ معناي‌ كلي‌ و عموي‌ است‌ و در اصطلاح‌ ديني‌ مسيحي‌، در مورد كليساي‌ عام‌ و جامع‌ گفته‌ مي‌شود ؛ نيز در مورد كليساي‌ منشعب‌ نشدة‌ قديم‌ و كليساي‌ غربي‌ منشعب‌ شده‌. كليساي‌ منشعب‌ شده‌ شرقي‌ به‌ نام‌ ارتدوكس‌ و منشعب‌ شده‌ غربي‌ به‌ نام‌ كاتوليك‌ شناخته‌ شده‌ است‌.
آغاز و عوامل‌ انشقاق‌ : در آغاز كه‌ كليسا به‌ دو بخش‌ ارتدوكس‌ و كاتوليك‌ تقسيم‌ شد، به‌ دو جهت‌ بود:
الف‌ ـ عامل‌ سياسي‌ ـ اجتماعي‌ : به‌ نوشتة‌ جان‌ نالس‌:
"اثر مستقيم‌ فتوحات‌ مسلمانان‌ يك‌ نتيجة‌ عمده‌ به‌ بار آورد ؛ يعني‌ كليسا را به‌ دو قسمت‌ تجزيه‌ كرد. امپراتور ائو سوم‌، در قسطنطنيه‌، پس‌ از آن‌ كه‌ لشكر مجاهدين‌ عرب‌ را در كنار يوسفور شكست‌ فاحش‌ داد، براي‌ جلوگيري‌ از خطر نفوذ تعاليم‌ اسلام‌ به‌ بعضي‌ اصطلاحات‌ مذهبي‌ مصمم‌ شد و از اين‌ سبب‌ پاپ‌ گرگوريوس‌ دوم‌ را ناراضي‌ ساخت‌ .
امپراتور ملاحظه‌ نمود كه‌ اسلاميان‌ و حتي‌ بعضي‌ از خود مسيحيان‌ كليسا را در معرف‌ انتقاد قرار داده‌اند و احترام‌ به‌ حد پرستش‌ را كه‌ نسبت‌ به‌ تصاوير و تماثيل‌ مقدس‌ در نمازخانه‌ها معمول‌ مي‌شود، نوعي‌ از بت‌ پرستي‌ مي‌شمارند. از اين‌ رو در سال‌ 726 ميلادي‌ فرماني‌ صادر كرد و نصب‌ تصاوير را در كليساها قدغن‌ فرمود. اين‌ اولين‌ قدمي‌ است‌ كه‌ در طريقة‌ صورت‌ شكني‌ در عالم‌ مسيحيت‌ به‌ ظهور پيوست‌، ولي‌ اين‌ عمل‌ واكنش‌ شديدي‌، هم‌ در مشرق‌ و هم‌ در مغرب‌، به‌ وجود آورد. در مشرق‌ امپراتور با نيروي‌ نظامي‌ فرمان‌ خود را اجرا كرد، ولي‌ در شهر رم‌ به‌ واسطة‌ بعد مسافت‌ از اجرا و حكم‌ قيصر سرباز زدند و پاپ‌ جلسة‌ شوراي‌ مذهبي‌ تشكيل‌ داد و فتوايي‌ صادر كرد كه‌ هر كس‌ بر خلاف‌ احترام‌ صورت‌ و تمثال‌، در كليسا باشد، از جرگة‌ اهل‌ ايمان‌ خارج‌ است‌ و در حقيقت‌ پاپ‌ امپراتور را تكفير كرد. امپراتور در برابر اين‌ عمل‌ براي‌ تنبيه‌ پاپ‌ ناحية‌ سيسيل‌ در جنوب‌ ايتاليا را از حوزة‌ حكومت‌ پاپ‌ خارج‌ ساخت‌ و تحت‌ امر بطرك‌ يونان‌ قرارداد. شمال‌ ايتاليا در آن‌ وقت‌ به‌ تصرف‌ قبايل‌ "لومبارد" درآمده‌ بود و آن‌ها تهية‌ حمله‌ و فتح‌ شهر رم‌ را مي‌ديدند. از اين‌ رو پاپ‌ وضع‌ مشكل‌ و خطرناكي‌ پيدا كرد و ناگزير از شارل‌ مارتر كه‌ در فرانسه‌ لشكر اسلام‌ را شكست‌ داده‌ و شهرت‌ و قدرتي‌ عظيم‌ پيدا كرده‌ بود، استمرار جست‌... اين‌ پادشاه‌، شارلماني‌، كه‌ نسبت‌ به‌ كليسا نهايت‌ احترام‌ را رعايت‌ مي‌كرد، اول‌ سال‌ 800 ميلاديژ به‌ رم‌ آمد و در روز عيد ميلاد مسيح‌، پاپ‌ لئوسوم‌ تاج‌ امپراتوري‌ را بر سر او نهاده‌ و از آن‌ پس‌ امپراتور مقدس‌ اعلام‌ گرديد. اين‌ واقعه‌ در حقيقت‌ آغاز انفصال‌ عالم‌ مسيحيت‌ به‌ دو قسمت‌ بود، و چند سال‌ بعد از آن‌ امپراتور روم‌ شرقي‌ (قسطنطنيه‌) ملقب‌ به‌ لئو پنجم‌ اين‌ لقب‌ "مقدس‌" را براي‌ شارلماني‌ شناخت‌ و از آن‌ زمان‌ رسماً امپراتوري‌ روم‌ (و با لمال‌ كليساي‌ رم‌) به‌ دو قسمت‌ شرقي‌ و غربي‌ منقسم‌ گرديد."
ب‌ ـ عامل‌ اعتقادي‌: جان‌ پس‌ دربارة‌ اختلافات‌ اعتقادي‌ بين‌ عالمان‌ كليسا مي‌نويسد:

"آوگوستينوس‌ اصلي‌ را تعليم‌ داد كه‌ روح‌ القدس‌ هم‌ از آب‌ و هم‌ از دين‌ متساويا منبعث‌ مي‌شود. در سال‌ 589 ميلادي‌ شورايي‌ از زعماي‌ كليسا در اسپانيا تشكيل‌ گرديد و متن‌ اين‌ اصل‌ را در اعتقاد نامة‌ آتاناسيوسي‌ تحت‌ عنوان‌ و كلمة‌ "فيليوك‌"؛ يعني‌ ابن‌ گنجانيدند و اضافه‌ كردن‌. متكلمان‌ و لاهوتيان‌ كليساي‌ شرق‌ بر اين‌ عمل‌ اعتراض‌ كردند و گفتند: الحاق‌ اين‌ كلمه‌ به‌ معناي‌ نفي‌ مصدريت‌ مطلق‌ از ذات‌ باري‌ تعالي‌ است‌ و در حقيت‌ انكار قدرت‌ كامل‌ الاهي‌ مي‌باشد، ولي‌ پيشوايان‌ كليساي‌ غرب‌ در مبدأ "فيليوك‌" همچنان‌ ايستادگي‌ نمودند. اين‌ كشمكش‌ كلامي‌ چندين‌ قرن‌ بين‌ دو كليسا معركه‌ و جدالي‌ شديد بر پا ساخت‌ تا آن‌ كه‌ عاقبت‌ در سال‌ 876 شورايي‌ از روحانيان‌ در شهر قسطنطنيه‌ تشكيل‌ شد، و پاپ‌ را به‌ دو دليل‌، يكي‌ فعاليت‌ سياسي‌ و ديگر علاقه‌مندي‌ به‌ اصل‌ فيليوك‌، محكوم‌ به‌ خطا ساخت‌. اين‌ فتوا در واقع‌ حق‌ حكومت‌ مطلق‌ بر كليسا را از پاپ‌ سلب‌ كرد. بالاخره‌ جدايي‌ و انفصال‌ نهايي‌ قطعي‌ بين‌ دو كليسا در سال‌ 1054 ميلادي‌ به‌ وقوع‌ پيوست‌. در آن‌ سال‌ پاپ‌ روم‌ بطرك‌ قسطنطنيه‌ را تكفير كرد. بطرك‌ نيز پاپ‌ را ملحه‌ دانست‌ و از آن‌ سال‌ دو شاخة‌ كليساي‌ كاتوليك‌ (و ارتدوكس‌) هر يك‌ راه‌ ديگري‌ براي‌ خود پيش‌ گرفتند و استقلال‌ يافتند".

هیچ نظری موجود نیست: