اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۴

الوهیت عیسی مسیح


اولین کسانی که به عیسی ایمان آوردند یهودیان بودند که به یکتاپرستی و وحدانیت خدا اعتقاد کامل داشتند.
سی. اس. لوئیس، نویسندۀ برجستۀ مسیحی، در کتاب خود به نام "مسیحیت مطلق" می نویسد: "تلاش من آن است که به مردم یاد دهم از بکارگیری الفاظ و عبارات احمقانه در مورد عیسی مسیح اجتناب کنند. هرگز نباید بگوئیم "من حاضرم عیسی مسیح را به عنوان یک معلم اخلاق برجسته بپذیرم ولی ادعایش را مبنی بر اینکه او خداست ردّ می کنم." اگر عیسی مسیح چیزی بیش از یک انسان صِرف نبود؛ و در عین حال، چنین تعلیم والائی از زبانش جاری شد، از نقطه نظر اخلاقی لیاقت نمی داشت حتی یک معلم خوب خوانده شود. تحت این شرایط او یا می بایستی یک دیوانۀ جنونی باشد و یا شیطان مُجسّم. شما باید تصمیم خود را بگیرید. این انسان حقیقی یا باید پسر خدا باشد (چنانکه هست) و یا اینکه آدمی دیوانه (و شاید بدتر). شما می توانید به پیغام او بی توجه باشید، بر صورت او آب دهان انداخته، او را بخاطر پلید بودنش به قتل رسانید. و یا اینکه به پایهای او افتاده، اقرار کنید که او خدا و خداوند شماست. پس بیائید این ادعای احمقانه را که مسیح فقط یک انسان ساده بوده است کنار بگذاریم و درک کنیم که تعلیم کتابمقدس در مورد شخصیت و ماهیت عیسی مسیح این است که او خداست و نه چیزی کمتر."
بنابراین، عیسی مسیح چه ادعائی در مورد خود داشت؟ تعلیم کتابمقدس در بارۀ شخصیت او چیست؟ ابتدا بهتر است به کلمات خود عیسی مسیح در انجیل یوحنا 30:10 توجه کنیم: "من و پدر یک هستیم." در اولین نگاه بنظر نمی رسد که در این آیه عیسی مسیح ادعا کرده باشد که او خداست. ولی عکس العمل یهودیان نسبت به کلام او ثابت می کند که او چنین ادعائی نموده بود. "یهودیان در جواب گفتند، "بسبب عمل نیک تو را سنگسار نمی کنیم بلکه بسبب کفر زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می خوانی." (یوحنا 33:10) یهودیان به خوبی فهمیده بودند که وقتی عیسی مسیح مدعی شد که او و پدر یک هستند، او در واقع ادعای الوهیت می کرد. جالب است که در آیات بعدی هیچگاه عیسی مسیح به آنان نگفت "من خدا نیستم!" پس برداشت یهودیان اشتباه نبوده است. با گفتن "من و پدر یک هستیم" عیسی مسیح ادعا کرد که خداست. این ادعا در یوحنا 58:8 نیز دیده می شود: "عیسی بدیشان گفت: "آمین آمین بشما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم." و یهودیان مجدداً قصد سنگسار کردن او کردند. (یوحنا 59:8) "من هستم،" عبارتی که عیسی مسیح در مورد خود بکار گرفت، یکی از نام های خدا در عهد عتیق است (خروج 14:3). تنها دلیل یهودیان برای سنگسار کردن عیسی این بود که آنان او را بخاطر ادعای الوهیت کافر می شمردند.
یوحنا 1:1 می گوید: "... و کلمه خدا بود..." و در یوحنا 14:1 می خوانیم: "و کلمه جسم گردید...." این آیات به وضوح تعلیم می دهند که عیسی خدا در جسم است. توما، یکی از شاگردان مسیح، اینچنین اعتراف کرد: "... ای خداوند من، و ای خدای من" (یوحنا 28:20). و مجدداً عیسی را می بینیم که سعی نکرد کلام او را اصلاح کند. پولس رسول در رسالۀ خود به تیطس 13:2 عیسی مسیح را اینچنین معرفی می کند: "... خدا و نجات دهندۀ خود، عیسی مسیح...." پطرس رسول نیز همین حقیقت را اقرار می کند: "... خدای ما و عسی مسیح نجات دهنده ..." (دوم پطرس 1:1) خدای پدر نیز بر الوهیت کامل عیسی مسیح شهادت می دهد: "... ای خدا تخت تو تا ابدالآباد و عصای ملکوت تو عصای راستی است." پیشگوئی های عهد عتیق بر خدا بودن عیسی مسیح شهادت می دهند: "زیرا که برای ما ولدی زائیده و پسری به ما بخشیده شد، و سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب، مُشیر، خدای قدیر، و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد."
بر طبق بحث منطقی سی. اس. لوئیس ما نمی توانیم به عیسی مسیح فقط به عنوان یک معلم خوب ایمان داشته باشیم. عیسی مسیح بطور واضح و غیر قابل انکار ادعا کرد که خداست. اگر او خدا نباشد، پس یک دروغگوست؛ و واضح است که یک انسان دروغگو نمی تواند یک نبی، یک معلم خوب، و یا شخصی با خصائل خداگونه باشد. به منظور رد نمودن الوهیت عیسی مسیح، بسیاری ازدانشمندان معاصرتلاش کرده اند ثابت کنند که ادعاهای ثبت شدۀ عیسی مسیح در اناجیل کلام واقعی او نمی باشند. آیا استحقاق آن را داریم که مطالب مرقوم در کتابمقدس را زیر سؤال نهیم؟! آیا می توانیم قسمتی از کلام را بپذیریم و قسمتی دیگر را نقض کنیم؟! حاشا. و چگونه ممکن است یک محقق 2000 سال پس از مسیح بدنیا آید و مدعی باشد کلام و ماهیت عیسی مسیح را بهتر و عمیق تر از کسانی می شناسد که با او زیستند، او را خدمت نمودند، و تحت تعلیم او قرار گرفتند؟!! (یوحنا 26:14)
چرا بحث در مورد الوهیت عیسی مسیح اینقدر مهم است؟ چه فرقی میکند که مسیح خدا باشد و یا نباشد؟ مُهم تربن دلیل خدا بودن عیسی این است که اگر او خدا نباشد، مرگ او به عنوان یک انسان مَحض نمی تواند برای پرداخت جریمۀ گناهان همۀ جهان بسنده و کافی باشد (اول یوحنا 2:2). تنها خدا قادر بود اینچنین جریمۀ سنگینی را پرداخت نماید. عیسی مسیح باید خدا باشد تا بتواند دِین سنگین گناه ما را اَدا کند، و در ضمن باید انسان باشد تا بتواند بمیرد. نجات فقط از طریق ایمان به عیسی مسیح مُیَسّر است. الوهیت عیسی مسیح دلیلی است بر اینکه چرا او تنها طریق نجات است. چون او حقیقتاً خداست ادعا نمود: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس جز بوسیلۀ من نزدپدر نمی آید." (یوحنا 6:14)

اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۴

حقانیت و اصالت پیغام انجیل



شرح زندگی باشکوه شاگردان مسیح در رساندن پیغام انجیل خود دلیل محکمی بر حقانیت و اصالت پیغام انجیل است, شاگردان پیغام انجیل را تا اقصا نقاط جهان آن روز رساندند. هسته مرکزی پیغامی که آنان حاضر به گذشتن از جان خویش برای آن شدند, چیزی نبود جز اعلان مرگ و قیام و صعود و خداوندی عیسی مسیح زنده.

چگونه ممکن است, عده‌ای که بنا بر گزارش اناجیل تا به لحظات مرگ و حتی تا پس از مرگ عیسی درک و شناخت عمیقی نسبت به پیغام عیسی نداشتند و در ترس‌ها و شکها و بی‌ایمانی بسر می‌بردند در فاصلة اندکی پس از مرگ مسیح, چنان متحول شدند که همه چیز خود را در راه اعلان خداوندی و حضور او بدهند. اگر مرگ و قیام عیسی تنها یک خیال‌پردازی بود آیا می‌توانست چنین نتیجة عملی شگفت انگیزی, آنهم به قیمت آوارگی, طردشدن, سنگسار شدن و وارونه مصلوب شدن را ببار بیاورد؟
زیباترین و کاملترین استدلال قیام مسیح را باید در عملکرد و رویکرد خود شاگردان جستجو کرد.
آنان در ابتدا خود در پی استدلال و برهانهای عینی و قابل لمس بودند تا واقعیت قیام مسیح را باور کنند, تا جاییکه مسیح به کرات بر آنان چه بطور خصوصی و چه در جمع و چه در راه (شاگردان عموآس) و بشکلهای گوناگون ظاهر ‌شد, تا آنان را دربارة پذیرش این حقیقت مجاب کند. اما واقعیت زنده بودن مسیح آنقدر حقیقی و عینی بود که درست در نقطة تقاطع شک و یقین که اوج آن را در ملاقات توما با عیسی و نشان دادن سوراخ دستها و پاها و پهلوی مسیح می‌بینیم, بزرگترین اعتراف مسیحی برای اولین بار به بیانی بسیار رادیکال شکل گرفت و این اعتراف خود اولین اعترافنامة کلیسایی و مسیحی باید قلمداد شود:

خداوند من و خدای من

و از این پس این مسیح است که توما را ( انسان ) را به نقد و چالش می‌کشد و این توما( انسان) است که باید خود, ایمان خود و هویت خود را در برابر این خداوند مصلوب و قیام کرده اثبات‌کند.
« خوشابه حال آنانکه نادیده ایمان می‌آورند.»

فئودور داستایوفسکی داستان نویس و روانشناس بزرگ روس در سالهایی که در زندان بسر برد به زندانی فرستاده شده بود که هیچ کتابی به جز انجیل در آنجا وجود نداشت لذا ناچاراً به مطالعة انجیل پرداخت. گفته زیر که یکی از گفتارهای معروف او پس از این دوره است به زیبایی خط فکری حقیقت ایمان مسیحی را بیان می‌کند.
«بی‌شک چیزی زیباتر, عمیق‌تر و همدلانه‌تر از مسیح وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد و اگر روزی ثابت شود که مسیح وجود نداشته است و اگر کسی آن را به من ثابت کند بازهم من ماندن با مسیح را به ماندن با حقیقت ترجیح خواهم داد.» فئودور داستایوفسکی

باشد که ما نیز چون رسولان آنچنان از هیجان و عشق و باور به این خداوند مصلوب و قیام کرده برانگیخته شویم که جانهای خود را چون قربانی زنده به او تقدیم نماییم و زندگیمان این اعتراف را تکرار کند : خداوند من و خدای من.

فروردین ۳۰، ۱۳۹۴

تعدادی از نوکیشان مسیحی در کرج بازداشت شدند




به گزارش شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان و به نقل از خبرگزاری هرانا – در ادامه فشارها و آزار نوکیشان مسیحی در ایران، منابع خبری از بازداشت چند تن از آنان در شهر کرج طی روزهای گذشته خبر می دهند.

به گزارش هرانا به نقل از کمیته گزارشگران حقوق بشر؛ روز جمعه ۲۱ فروردین ماه ۹۴، یک کلیسای خانگی در شهرستان کرج مورد هجوم و تفتیش ماموران امنیتی قرار گرفت، که در جریان این اقدام، آقایان واهیک، عباس سیف زاده، مهدی عبدالهی، سعید حیدری، یاشار قلندری، م. اسحاقی، هنگامه تقوی، محمد قدیمی و یک تن دیگر با هویت نامعلوم بازداشت شدند.

بر اساس این گزارش، ماموران امنیتی لباس شخصی روز جمعه با ورود به منزل آقای سیف زاده، در حالیکه گروهی از نوکیشان مسیحی برای نیایش و اعمال پرستشی گردهم آمده بودند، ضمن ارعاب همسایگان، اقدام به تفتیش محل، ضبط کتب، سی دی، جزوات و تجهیزات دریافت ماهواره از منزل مذکور کرده و حاضران را با دو دستگاه خودروی ون از محل منتقل نمودند.

هنوز از محل دقیق بازداشت و سرنوشت این افراد خبری جدید منتشر نشده و مراجعات خانواده بازداشت شدگان به مراجع قضایی استان البرز نتیجه ای نداشته است.

گفتی است که چندی پیش اداره‌ اماکن نیروی انتظامی در شهرستان ارومیه، در نامه‌ای که به کلیساهای سطح شهر ارومیه ارسال کرد، آنها را از برگزاری مراسم معروف به جشن پاک یا جشن قیام در داخل کلیساها برحذر داشته بودند.


در گزارش اخیر سازمان موسوم به “درهای باز” پیرامون کشورهایی که در آنها مسیحیان مورد آزار و تبعیض و پیگرد قرارمی‌گیرند، نام جمهوری اسلامی ایران جزو ده کشور صدر فهرست مذکور قرار داشت. این سازمان خاطرنشان کرد که در ایران اسلامی، همچنان نوکیشان مسیحی مورد پیگرد و آزار قرارمی‌گیرند و به عنوان بازگشت از دین، زندانی و تهدید به اعدام می‌شوند.

فروردین ۲۶، ۱۳۹۴

شاهدان عینی قیام عیسی مسیح





عیسی مسیح پس از قیام پیروزمندانه اش از مرگ و زنده شدن بارها خود را نه تنها بر یک نفر بلکه بر شاگردانش و دیگران نمایان کرد که تمامی این افراد شاهدان عینی ملاقات با عیسی مسیح میباشند .
مطابق با انجیل متی 2:28-7 می خوانیم «ناگاه زمین لرزه شدیدی واقع شد زیرا فرشته خداوند از آسمان نازل شد و به سوی مقبره رفت و سنگ را از برابر آن به کناری غلتانید و بر آن بنشست . چهره آن فرشته همچون برق آسمان می‌درخشید و جامه‌اش چون برف سفید بود. نگهبانان از هراس دیدن او به لرزه افتاده چون مردگان شدند! آنگاه فرشته به زنان گفت :« هراسان مباشید! می‌دانم که در جستجوی عیسای مصلوب هستید. او اینجا نیست ،زیرا همان گونه که فرموده بود؛ برخاسته است بیایید و جایی را که او خوابیده بود, ببینید ؛ سپس بی درنگ بروید و به شاگردان او بگویید که : او از مردگان برخاسته است و پیش از شما به جلیل می رود و در آنجا او را خواهید دید : اینک به شما گفتم:»
1- ظاهر شدن او به مریم مجدلیه : مطابق با انجیل یوحنا11:20 -18 میخوانیم که :«و اما مریم، بیرون نزدیک مقبره ایستاده بود و می گریست . او گریان خم شد تا به درون مقبره بنگرد آنگاه دو فرشته را دید که جامه های سفید بر تن داشتند و آنجا که پیکر عیسی نهاده شده بود یکی در جای سر و دیگری در جای پاهای اونشسته بودند آنها به او گفتند «ای زن چرا گریانی ؟»او پاسخ داد:«سرورم را برده‌اند و نمی دانم کجا گذاشته‌اند .»چون این را گفت برگشت و عیسی را آنجا ایستاده دید اما نشناخت.عیسی به او گفت :«ای زن چرا گریانی ؟ که را می جویی؟ » مریم به گمان اینکه باغبان است، گفت :«سرورم ، اگر تو او را برداشته‌ای, به من بگو کجا گذاشته‌ای تا بروم و او را برگیرم.»عیسی صدا زد :«مریم!» مریم روی به جانب او گرداند و به زبان عبرانیان گفت :«ربّونی ! »(یعنی استاد). عیسی به او گفت :«بر من میاویز، زیرا هنوز نزد پدر صعود نکرده‌ام . بلکه نزد برادرانم برو و به آنها بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما صعود می کنم.»مریم مجدلیه رفت و شاگردان را خبر داد که«خداوند را دیده‌ام »و آنچه به او گفته بود بدیشان باز گفت.»
2- ظاهر شدن او به حواریون (شاگردان )در غیاب توما : مطابق با انجیل یوحنا 19:20 -24 می‌خوانیم
شامگاه همان روز که نخستین روز هفته بود آنگاه که شاگردان گرد هم بودند و درها از ترس یهودیان قفل بود عیسی آمد و در میان ایشان ایستاد و گفت :«سلام بر شما»چون این را گفت دستها و پهلوی خود را به آنها نشان داد شاگردان با دیدن خداوند شادمان شدند عیسی باز به آنها گفت :«سلام بر شما !همانگونه که پدر مرا فرستاد ،من نیز شما را می فرستم .»چون این را گفت دمید و فرمود :«روح القدس را بیابید.اگر گناهان کسی را ببخشایید بر آنها بخشیده خواهد شد و اگر گناهان کسی را نا بخشوده بگذارید ، نابخشوده خواهد ماند.»هنگامی که عیسی آمد توما یکی از آن دوازده تن که دو قلو نیز خوانده می شد با ایشان نبود.»
3- ظاهر شدن او به شاگردان در حضور توما : مطابق با انجیل یوحنا 26:20- 29 می خوانیم.«پس از هشت روز شاگردان عیسی باز در خانه بودند و توما با آنها بود در آن حال که درها قفل بود عیسی آمد و در میان ایشان ایستاد و گفت:« سلام بر شما »آنگاه به توما گفت :«انگشت خود را اینجا بگذار و دستهایم را ببین و دست خود را پیش آور و در سوراخ پهلویم بگذار و بی‌ایمان مباش بلکه ایمان داشته باش.» توما به او گفت «خداوند من و خدای من !» عیسی گفت :«آیا چون مرا دیدی ایمان آوردی؟ خوشا به حال آنانکه نادیده ایمان آورند.»
4- ظاهر شدن او به هفت نفر از شاگردان در کنار دریای تبریه: مطابق با انجیل یوحنا 1:21-23 می خوانیم:« پس از این وقایع ؛عیسی بار دیگر خود را در کنار دریاچة تبریه بر شاگردان نمایان ساخت او اینچنین نمایان گشت: روزی شمعون پطرس، تومای معروف به دوقلو ، نتنائیل از مردمان قانای جلیل، پسران زبدی و دو شاگرد دیگر با هم بودند. شمعون پطرس به آنها گفت :« من به صید ماهی می‌روم .»آنها گفتند «ما نیز با تو می آییم » پس بیرون رفته سوار قایق شدند اما در آن شب چیزی صید نکردند. سحرگاهان عیسی در کنار ساحل ایستاد اما شاگردان در نیافتند که عیسی است او به آنها گفت :« ای فرزندان جیزی برای خوردن ندارید؟» پاسخ دادند :«نه»گفت :« تور را به جانب راست قایق بیاندازید که خواهید یافت .» ایشان چنین کردند و از فراوانی ماهی قادر نبودند تور را به درون قایق بکشند. شاگردی که عیسی دوستش می داشت به پطرس گفت:« خداوند است » شمعون پطرس چون شنید که خداوند است ،در دم جامه خود را گرد خویش پیچید - زیرا آن را از تن به در آورده بود - و خود را به دریا افکند اما دیگر شاگردان با قایق آمدند در حالی که تور پر از ماهی را با خود می‌کشیدند زیرا فاصلة آنها با ساحل فقط دویست ذراع بود .
چون به ساحل رسیدند, دیدند آتشی با زغال افروخته است و ماهی بر آن نهاده شده و نان نیز هست عیسی به ایشان گفت :«از آن ماهیها نیز که هم اکنون گرفتید، بیاورید.» شمعون پطرس به درون قایق رفت و تور را به ساحل کشید. تور پر از ماهیهای بزرگ بود ، به تعداد صد و پنجاه و سه ماهی . و با اینکه شمار ماهیها بدین حد زیاد بود، تور پاره نشد . عیسی به ایشان گفت :« بیایید صبحانه بخورید » هیچیک از شاگردان جرئت نکرد از او بپرسد «تو کیستی؟» زیرا می‌دانستند که خداوند است .عیسی پیش آمده ، نان را بر گرفت و به آنها داد و نیز ماهی را . این سومین بار بود که عیسی پس از برخاستن از مردگان بر شاگردان خود نمایان می شد .
5- ظاهر شدن او به بیش از 500 نفر از ایمانداران : مطابق با رسالة اول پولس رسول به قرنتیان 6:15 می خوانیم که:« پس از آن یک بار بر بیش از پانصد تن از برادران ظاهر شد که بسیاری از آنان هنوز زنده اند هرچند بعضی خفته اند »
6- ظاهر شدن او به یعقوب : مطابق با اول قرنتیان 7:15 می خوانیم:« سپس بر یعقوب ظاهر شد و بعد بر همة رسولان »
7- ظاهر شدن او به شاگردان در جلیل : مطابق با انجیل متی 16:28 - 20 می خوانیم:« آنگاه آن یازده شاگرد به جلیل بر کوهی که عیسی به ایشان فرموده بود رفتند . چون در آنجا عیسی را دیدند او را پرستش کردند اما بعضی شک کردند . آنگاه عیسی نزدیک آمد و به ایشان فرمود :« تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من سپرده شده است . پس بروید و همة قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر،پسر و روح القدس تعمید دهید و به آنان تعلیم دهید که هر آنچه به شما فرمان داده ام به جا آورند .اینک من هرروزه تا پایان این عصر با شما هستم.»
8- ظاهر شدنش به شاگردان قبل از صعود او به آسمان: بر طبق کتاب اعمال رسولان 3:1 - 12 می‌خوانیم که:« او پس ا ز رنج کشیدن خویشتن را بر آنان ظاهر ساخت و با دلایل بسیار ثابت کرد که زنده شده است . پس از مدت چهل روز بر آنان ظاهر می شد و دربارة پادشاهی خدا با ایشان سخن می گفت . یک بار در حین صرف غذا بدیشان امر فرمود که:« اورشلیم را ترک مکنید بلکه منتظر آن وعده پدر باشید که از من شنیدید زیرا یحیی با آب تعمید می داد ، اما چند روزی بیش نخواهد گذشت که شما با روح القدس تعمید خواهید یافت .»
عیسی پس از گفتن این سخنان ،در حالی که ایشان می نگریستند، به بالا برده شد و ابری او را از مقابل چشمان ایشان بر گرفت . هنگامی که می رفت و شاگردان به آسمان چشم دوخته بودند ؛ ناگاه دو مرد سفید پوش در کنارشان ایستادند و گفتند :« ای مردان جلیلی ،چرا ایستاده به آسمان دوخته اید؟ همین عیسی که از میان شما به آسمان برده شد ،باز خواهد آمد به همین گونه که دیدید به آسمان رفت.»
8- ظاهر شدن او به استیفان شهید در هنگام سنگسار کردنش: بر طبق اعمال رسولان 55:7 - 56 می خوانیم :« پس گفت :« هم اکنون آسمان را گشوده و پسر انسان را بر دست راست خدا ایستاده می‌بینم »
9- ظاهر شدن او بر شائول (پولس ) در راه دمشق: بر طبق اعمال 3:9 -6 می خوانیم :« طی سفر چون به دمشق نزدیک می شد؛ ناگاه نوری از آسمان بر گردش درخشید و او بر زمین افتاده صدایی شنید که خطاب به او می گفت :« شائول! شائول چرا مرا آزار می رسانی ؟» وی پاسخ داد «خداوندا تو کیستی؟» پاسخ آمد:« من آن عیسی هستم که تو بدو آزار می رسانی . حال برخیز و به شهر برو . در آنجا به تو گفته خواهد شد که چه باید کنی.»
10- ظاهر شدن او بر حنانیا : بر طبق اعمال رسولان 10:9- 16 می خوانیم :« در دمشق شاگردی حنانیا نام می زیست . خداوند در رویا بر او ظاهر شد.
خداوند به او گفت:« برخیز و به کوچه ای که - راست- نام دارد؛برو و در خانة یهودا سراغ سولس تارسوسی را بگیر . او به دعا مشغول است و در رویا مردی را دیده ،حنانیا نام که می آید و بر او دست می گذارد تا بینا شود .»

11- ظاهر شدن او بر یوحنای رسول در جزیرة پطمس: بر طبق کتاب مکاشفه 10:1- 19 می خوانیم که:« در روز خداوند در روح شدم و صدایی بلند چون بانگ شیپور از پشت سر شنیدم که می گفت :« آنچه‌ را که می‌بینی بر طوماری بنویس و به هفت کلیسای افسس؛ ازمیر، پرگاموم، تیاتیرا؛ ساردس؛ فیلادلفیه، و لائودکیه بفرست.

فروردین ۲۳، ۱۳۹۴

قیام و رستاخیز عیسی مسیح



دوستان گرامی عید قیام و رستاخیزعیسی مسیح میان ما مسیحیان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در اینجا به برخی از دلایل این اهمیت اشاره مینمایم.
عیسی سه روز پس از مصلوب شدنش قیام کرد. او روز یکشنبه، صبح بسیار زود، که در کتاب مقدس "روز اول هفته" نامیده می‌شود، قیام کرد. مرقس ۱۶:  ۱-۶
به خاطر واقعه قیام عیسی در روز یکشنبه، مسیحیان در تمام جهان، عید قیام را در روز یکشنبه جشن می‌گیرند و هر یکشنبه جهت پرستش خدا با هم جمع می‌شوند.
شرح وقایع رستاخیز عیسی مسیح رجوع شود به اناجیل چهارگانه   یوحنا 20  – لوقا 24  – مرقس 16  – متی 28 )


طبیعت انسانی عیسی مسیح پیش از قیامش:
او پسر ابدی خدا به دنیا آمد. این بدان معنی است که او بدون کنار گذاشتن طبیعت الهی‌اش، طبیعتی انسانی بر خود گرفت. این عمل "تجسم یا حقیر شدن" خوانده می‌شود طبیعت انسانی او به صورت بدنی با تمام ضعفهای انسانی نمایانگر شد. عیسی مسیح به عنوان پسر خدا میباشد که با تولدش طبیعت انسانی بر خود گرفت. واقعه تاریخی تولد عیسی، بیانگر این موضوع است که او از نظر تاریخی از نسل داود و از قبیله یهودا بود که زیر شریعت یهود، و از یک باکره به دنیا آمد. او از طریق تولدش، به طور کامل طبیعت انسانی را مشابه طبیعت انسانی یک انسان سقوط کرده بر خود گرفت، با این تفاوت که او مانند دیگر انسانها مرتکب گناه نشد. طبیعت انسانی عیسی، نه به دلیل اینکه در او گناهی بود، بلکه به خاطر گناهان بشر خطاکار و اینکه به خاطر گناهان آنها بر روی صلیب مصلوب می‌شد، طبیعتی ضعیف و ناتوان بود. 
طبیعت روحانی عیسی مسیح پس از قیام:
 عیسی مسیح توسط قیامش در جایگاه رفیع خداوندی قرار گرفت ، که وجه مشخصه آن، "روح بودن آن" به طور کامل (روح قدوسیت به مفهوم روح‌القدس است) می‌باشد. واقعه تاریخی قیام مسیح، او را از نظر شرایط تاریخی و ابدی، درجایگاهی قرار داد که کاملأ تحت تسلط روح‌القدس بود. عیسی مسیح به‌واسطه قیامش، طبیعت انسانی ضعیف خود را کنار گذاشته، با گناه و مرگ قطع رابطه کرد. از آن زمان به بعد طبیعت انسانی او تغییر شکل یافته، به طور کامل تحت کنترل روح‌القدس قرار گرفته و با او یک شده است. به همین دلیل است که در دوم قرنتیان ۳: ۱۷ نوشته شده است، "خداوند (مسیح) روح است." در اول قرنتیان ۱۵:‌ ۴۶، مسیح، "روح حیات‌بخش" نامیده شده است. به همین ترتیب، در رومیان ۱: ۴، وجه مشخصه طبیعتِ قیام کرده انسانی او، "روح قدوسیت" می‌باشد. او پیروزمندانه در جایگاه و مقام قدرتمندی قرار گرفت، به طوری که ورای تمام آن چیزهایی بود که در زمان تجسم او بر زمین به خاطر محدودیتهای طبیعت انسانی‌اش به او نسبت داده شده بود (متی ۲۸: ۱۸). پس از قیام، طبیعت انسانی عیسی مسیح، خداوندی کاملِ قدرت روح‌القدس می‌باشد.
 - نتیجه دوم قیام مسیح این بود که عیسی معبدی جدید با نظام جدید پرستشی، بنیان گذاشت. این معبد، کلیسا است که در آن خدای پدر در روح و راستی پرستش می‌شود.
یوحنا ۲: ۱۸- ۲۲ مرگ عیسی را تفسیر و تعبیر می‌کند؛ این تفسیر در قالب موضوع خراب شدن معبد زمان عهد عتیق با تمام مراسم و آیینهای آن صورت می‌گیرد؛ همین آیه‌ها قیام عیسی را در رابطه با ساختن معبدی جدید با پرستش مخصوص به آن بررسی می‌کند.
تصویر و مفهوم آن :
مفهوم عیسی از این جمله چه بود: "این قدس (معبد) را خراب کنید و من در سه روز آن را بر پا خواهم نمود"؟ این جمله تصویری است در عهدجدید در رابطه با مرگ و قیام مسیح. عیسی مسیح بیش از سه سال قبل از مصلوب شدن و قیامش، این نبوتِ مهم را در رابطه با مرگ و قیامش کرد. این نبوت به شکل یک معما بود، زیرا کلمات موجود در آن هر کدام دارای دو مفهوم بودند. کلمه "معبد" ممکن است هم اشاره به "معبد ساخته شده به سنگها" در اورشلیم، و هم اشاره به " معبد بدن" داشته باشد. کلمه "خراب کردن" می تواند هم اشاره به "در هم کوبیدن " ساختمان، و هم اشاره به "از بین بردن " بدن داشته باشد . و کلمه "برپا نمودن" ممکن است هم اشاره به "بنای مجدد" یک ساختمان، و هم اشاره به "قیام" بدن بکند. قیام بدن عیسی مسیح دلالت بر بنای کلیسا دارد.
پس مفهوم تمام این جمله بدین صورت است: "اگر چه توسط مصلوب کردن من، شما یهودیان معبد بدن مرا از بین می برید، من در سه روز قیام خواهم کرد. و اگر چه در نتیجه کشتن من، شما همچنین معبدهای سنگی خود و تمام آیینهای مذهبی مربوط به آن را در هم می کوبید، من با قیام خود معبدی جدید با شیوه‌های جدید پرستش  بنا خواهم کرد. منظور عیسی بنای کلیسا بود که در آن خدای پدر در روح و راستی پرستش خواهد شد .یوحنا ۴: ۲۳- ۲۴
از زمان مرگ عیسی، ایمانداران یهودی و غیریهودی قادر بوده‌اند که به طور مستقیم با خدای پدر، توسط فرزندش عیسی مسیح، ارتباط داشته باشند. افسسیان ۲: ۱۸؛‌ ۳: 12
ایمانداران، به وسیله ایمان از نظر روحانی در مرگ و قیام مسیح شریک هستند. شراکت آنها با قیام مسیح ، اولأ به زندگی قیام کرده و تازه آنها با مسیح و ثانیأ به قیامت بدنهای آنها در آینده اشاره دارد. این حقیقتی قطعی است که مسیحیان در مرگ و دفن مسیح شریک بوده‌اند و این موضوع به "عادل شمردگی" آنها منجر شده است .عادل شمردگی  به این مفهوم است که ایمانداران از جریمه‌ گناهانشان آزاد شده‌، بخشیده شده، و عادل شمرده شده‌اند. "قداست از نظر اخلاقی" به این مفهوم است که ایمانداران از قدرت گناه آزاد شده، دیگر تحت تسلط طبیعت گناهکارشان نیستند و قادرند که در مسیر تقدیس رشد کنند. مرگ عیسی مسیح به عنوان کفاره گناهان، برای عادل شمردگی ایمانداران حائز اهمیت است و قطعأ‌ منجر به عادل شمردگی آنان شده است. به همین طریق، زندگی قیام کرده‌ عیسی مسیح برای داشتن زندگی مقدس لازم است و قطعأ منجر به تقدس ایمانداران می‌شود. مسیحیان، قطعأ، زمانی که بر روی زمین هستند در شباهت به عیسی، در تقدس رشد خواهند کرد.
آخرین  نتیجه قیام مسیح این است که قیام او، قیامت بدنهای مسیحیان را در آینده تضمین می‌کند. قیام عیسی، ضامنی است بر اینکه بدنهای مسیحیان نیز از میان مردگان قیام خواهند کرد. در زمان بازگشت عیسی مسیح، تمام مسیحیانی که مرده‌اند، قیام کرده و با روحهای ابدی خود یک می‌شوند. و تمام مسیحیانی که در زمان بازگشت مسیح زنده باشند، در لحظه‌ای متبدل می‌شوند. بنابراین تمام مسیحیان مانند عیسی مسیح، زندگی پرجلالی در روحها و بدنهای فانی خود خواهند داشت.
 و در آخراینکه وقتی ما به قیام عیسی از مردگان ایمان آوردیم و به خداوندی او اعتراف کردیم ، تولدی تازه می یابیم، عادل می شویم، روح القدس به عنوان هدیه به ما داده می شود و به علاوه ما با وی برخیزانید می شویم و در جای های آسمانی می نشینیم. همه این ها حقیقت و واقعیت است و دلیل واقعی بودنشان هم این است که عیسی از مردگان برخاست.


فروردین ۱۶، ۱۳۹۴

عید پاک و قیام عیسی مسیح مبارک باد




"او اینجا نیست بلکه زنده شده است " لوقا 24: 6
این عید در ممالک انگلیسی‌زبان "ایستر" نامیده می‌شود، و در کشور های اسکاندیناوی " پسکه "  نامیده شده ،اما در ایران به نام "عید پاک" معروف شده است. "پاک" یک کلمۀ فرانسوی است که شکل دیگری از واژۀ "فِصَح" یا "پسخ" عبری است. یهودیان عید "فِصَح" را به‌ يادبود خروج و رهایی بنی‌اسرائیل از مصر جشن می‌گیرند. در مراسم عيد فصح، بايستی برۀ فصح قربانی شود. اما عیدِ "پاک" يا "ايستر"، با "فِصَح" یهودیان بسیار متفاوت است زیرا مسیحیان در اصل، این روز را به‌مناسبت زنده شدن عیسی مسیح جشن می‌گیرند. در واقع، مسیح همانند برۀ فصح که بايستی قربانی میشد، در روز جمعه مصلوب گشت و مرد. اما در روز سوم، یعنی روز یکشنبه، مسيح قیام فرمود، یعنی زنده شد. به این ترتیب، عیدِ "پاک" يا "ايستر"، عید زنده شدن مسیح است یا عيد قیام او از مردگان!
اگر مسیحیت را به یک عمارت تشبیه کنیم، به‌درستی می‌توان گفت که این عمارت بر دو ستون اصلی استوار است. این دو ستون عبارت‌اند از مرگ و قيام مسيح.

از همین رو، پولس پیروزمندانه می‌فرماید: "اما مسیح براستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان (یعنی مردگان) شده است." (آیۀ ۲۰). این ایمان ما است. این امید ما است. ما به یک پیامبر مرده ایمان نداریم، بلکه به کسی ایمان داریم که طبق پیشگویی خود، زنده شد و قیام کرد . خدا با زنده کردن مسیح، ثابت کرد که او به‌راستی پسر خدا است که از آسمان به این جهان آمد تا جان خود را فدای انسان کند. او فرمود که خونش گناهان بشر را کفاره می‌کند. او شهید نشد، بلکه داوطلبانه به‌سوی مرگ رفت و هیچ تلاشی برای رهایی خود نکرد، چون می‌دانست که این تنها راه برای آمرزش گناهان بشر است. خدا با زنده کردن مسیح، تمام این امور را ثابت کرد و بر آنها مُهر تأیید زد.



فروردین ۱۵، ۱۳۹۴

آخرین قربانی، راز صلیب





درعهد عتیق کتاب لاویان (سومین کتاب تورات) مقررات دقیقی در مورد قربانی کردن وجود دارد که حضرت ‌موسی با الهام الهی ثبت کرده است. در میان قوم اسرائیل قربانیهای مختلفی برای آمرزش گناهان و مصالحه با خدا و یا تقدیس وجود داشت و قوانین زیادی برای اصلاح خطایا دیده می‌شد و در کتاب مقدس اشارات زیادی در این مورد وجود دارد. فلسفه تمام این قربانیها اینست که فقط با ریخته‌شدن خون، آمرزش گناهان امکان پذیر می‌باشد و حیوانی که قربانی می‌شد بجای شخص گناهکار جان خود را فدا می‌کرد. معهذا یهودیان مؤمن متوجه بودند که این قربانیها علامت و نشانه‌ای است از یک قربانی بزرگ و مهم که در آینده انجام خواهد شد .در واقع قربانی حیوانات نشانه‌ایست از یک قربانی عظیم الهی که توسط خدا آماده شده است.
پس توجه می‌فرمائید که قربانی شدن مسیح نقشه خدا برای رستگاری انسان بوده است. راه نجات بشر گناهکار همین بود. در واقع قربانی شدن مسیح تکمیل تمام مراسم مربوط به قربانیهای قبل از وی بوده است. در میان بنی اسرائیل قربانیها پیوسته تکرار می‌شدند ولی قربانی مسیح برای یکبار کافی بود. سایر قربانیها با زور انجام می‌شدند ولی مسیح با میل خود قربانی شد. سایر قربانیها از حیوانات بودند ولی قربانی مسیح قربانی الهی بود. عیسی مسیح، خدای مجسم شده بود که در بالای صلیب جان داد. بعبارت دیگر خدا مجازات گناه بشر را بر خود گرفت و بهمین دلیل این قربانی کاملاً کافی بود. این عالیترین درجه اخلاق و نهایت لطف و فداکاری الهی است. "خدا در مسیح بود و جهان را با خود مصالحه می‌داد".
مسیح حاضر شد که بدترین و رنج‌آورترین نوع مرگ را که صلیب بود بپذیرید و حتی بقدری خوار‌شد که در میان دو دزد مصلوب گردید و این امر نشان می‌دهد که برای نجات بشر تا چه حد حاضر به فداکاری بود و در بالای صلیب نیز برای نجات دزدهائی که با او مصلوب شده بودند فکر می‌کرد. خدا فداکاری مسیح را که در مصلوب شدن وی عملی گردید قبول کرد و با زنده کردن مسیح تائید نمود که قربانی مسیح پذیرفته شده است.
یکی از دستورات مسیح به شاگردان این بود که مرگ او را بخاطر داشته باشند. میلیونها نفر در طول تاریخ و در سرتاسر جهان مرگ گرانبهای او را به یاد می‌آورند. تمام مسیحیان با اجرای مراسم عشاء ربانی مرتباً به یاد مرگ نجاتبخش مسیح هستند. این امر تا مراجعت مسیح قسمت اصلی و هسته مرکزی عبادت مسیحی را تشکیل می‌دهد.

پولس رسول درباره راز صلیب میفرماید:" پیام صلیب برای آنانی که در راه هلاکت هستند، پوچ و بی معنا اسی ولی برای ما که در راه نجات هستیم، قدرت خدا است" (اول قرنتیان 1: 18)

"اما به خاطر گناهان ما ، او مجروح شد و به خاطر شرارتهای ما، او مضروب گردید. و به خاطر دردی که او متحمل شد،شفا یافتیم و به خاطر ضربه هایی که او تحمل کرد، سالم شدیم ."
 اشعیا 53 :5


"اما خدا محبت خود را نسبت به ما کاملا ثابت کرده است. زیرا در آن هنگام که ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح به خاطر ما مرد."    رومیان 8:5

"زیرا خدا بقدری مردم جهان را دوست دارد که یگانه فرزند خود را فرستاده است ، تا هر که به او ایمان آورد، هلاک نشود بلکه زندگی جاوید بیابد."
یوحنا 3: 16

فروردین ۱۴، ۱۳۹۴

پیام صلیب در جلجتا



پس از خیانت یهودا به عیسی مسیح و دستگیری او در باغ جتسیمانی و محکومیت عیسی به درخواست سران یهود توسط پیلاطوس ،  قبل از ساعت 9 صبح روز جمعه سربازان عیسی را به جلجتا هدایت نمودند. تعداد زیادی از مردم آنها را در این راه همراهی و نظاره میکردند که در میان آنها دوستان و مریم مادر عیسی مخفیانه میگریستند.سربازان تیر افقی صلیب را روی شانه‌های عیسی قرار دادند. رسم بود که پس از میخکوب کردن قربانی به تیر افقی و افراشتن او در جای خود روی تیر عمودی،اطلاعیه ای درست بالای سر مجرم به بالای صلیب میخکوب شود، تا تمامی نظاره‌گران بدانند مرد محکوم به چه جرمی به صلیب کشیده می‌شود. نوشته‌ای که افسر رومی برای نصب روی صلیب عیسی حمل می‌کرد توسط خود پیلاطوس به زبانهای لاتین، یونانی، و آرامی نوشته شده بود، و معنی آن این بود: ”عیسی ناصری — پادشاه یهود.“ همینطور که عیسی در حمل تیر افقی صلیب تلو تلو می‌خورد، نیروی فیزیکی او در یک دم از دست رفت، و او زیر وزن بار سنگین خویش به زمین افتاد. سربازها سر او فریاد زدند و به او لگد زدند، اما او نتوانست بلند شود. هنگامی که فرمانده این را دید، به رهگذری به نام شمعون از اهالی قیروان دستور داد تیر افقی صلیب را از شانه‌های عیسی بردارد و او را مجبور ساخت آن را برای باقیماندۀ راه به سوی جلجتا حمل کند. مدت کوتاهی بعد از ساعت نه بود که این گروه مرگ به جلجتا رسید، و سربازان رومی به کار میخکوب کردن دو دزد و پسر انسان به صلیبهای مربوطه‌شان مشغول شدند. سربازان در ابتدا بازوان عیسی را با ریسمان به تیر افقی بستند، و سپس دستان او را به چوب میخکوب کردند. هنگامی که این تیر افقی را روی تیر عمودی بالا بردند، و بعد از این که آن را به طور محکم به تیر عمودی صلیب میخکوب کردند، پاهای او را بستند و با استفاده از یک میخ دراز که هر دو پا را سوراخ کرد به چوب میخکوب کردند. تیر عمودی یک میخ بزرگ داشت که در ارتفاع مناسب نصب شده بود و به صورت گونه‌ای زین برای تحمل وزن بدن به کار گرفته می‌شدچهار سربازی که به مصلوب ساختن عیسی گمارده شده بودند، مطابق رسم، لباسهای او را در میان خود تقسیم کرده بودند و برای ردای او تصمیم گرفتند  قرعه‌کشی کنند. عیسی در حالی که آنها لباسهای او را تقسیم می‌کردند به پایین به آنها نگریست، و جماعت نابخرد او را مورد تمسخر قرار دادند.به همراه او دو دزد از افراد باراباس که توانسته بود بخشش بگیرد به صلیب کشیده شدند.
مصلوب کردن یک شیوۀ یهودی تنبیه نبود. یونانیها و رومیها هر دو این روش اعدام را از فینیقیها یاد گرفتند. رومیها هرگز یک شهروند رومی را مصلوب نکردند؛ فقط بردگان و مردمان تحت سلطه در معرض این شیوۀ ننگین مرگ قرار می‌گرفتند. مصلوب سازی به این سبب به کار گرفته می‌شد که یک تنبیه رنج‌آور و طولانی انجام شود
بسیاری از رهگذران سرهای خود را تکان می‌دادند، و با سرزنش او می‌گفتند: ”تویی که می‌خواستی معبد را خراب کنی و سه روزه آن را مجدداً بنا کنی، خودت را نجات ده. اگر تو پسر خدایی، چرا از صلیبت پایین نمی‌آیی؟“ به همین ترتیب برخی از حکمرانان یهود او را مسخره می‌کردند و می‌گفتند: ”او دیگران را نجات داد ولی نمی‌تواند خودش را نجات دهد.“ دیگران می‌گفتند: ”اگر تو پادشاه یهود هستی، از صلیب پایین بیا، و ما به تو ایمان خواهیم آورد.“ و سپس آنها او را بیشتر استهزا کردند و گفتند: ”او اطمینان داشت که خداوند او را نجات خواهد داد. او حتی ادعا نمود که پسر خداست — اکنون به او بنگرید — بین دو دزد به صلیب کشیده شده است.“ حتی دو دزد نیز از او خرده گرفته و او را مورد ملامت قرار می‌دادند.
اما عیسی برای آنها که به او ستم کرده بودند از خداوند طلب لعنت نکرد بلکه فرمود:

"خداوندا اینان را ببخش زیرا نمی دانند چه میکنند"

بله دوستان عیسی در آن ساعات دردناک و پر از رنج با سخنان خود نشان داد که تعالیم او درباره محبت و گذشت و بخشش و فروتنی فقط در حد بیان کلمات نبوده است . بلکه او در عمل به ما درس بخشش و مهربانی و از خودگذشتگی میدهد. در صورتی که او میتوانست ظالمان را نفرین نماید و از خداوند پدر برای آنها مجازات طلب نماید.او به ما گفته بود:

" دشمنان خود را دوست بدارید و برای کسانیکه به شما جفا می رسانند دعا کنید." (از متی 5 : 44 )

" اگر کسی بر گونۀ  راست تو سیلی میزند گونۀ دیگر خود را بطرف او بگردان."  (متی 5 : 39 )

او هیچ گناه و جرمی را مرتکب نشده بود که لایق این درد جانکاه می بود و یا حتی گذرش از جلجتا باشد! دلیل تمام دردهای او ما بودیم.دلیل مصلوب شدنش گناهان ما بود.بخاطر ما ،او آن بالا رفته بود و بخاطر ما ،میخ ها را بر گوشت و استخوان خود پذیرفته بود.نه تنها بخاطر ما این مرگ خوفناک را پذیرفته بود اکنون بخاطر ما داشت توهین ها و بد دهنی ها  را نیز تحمل میکرد.
اما او بر روی صلیب باز هم به فکر ما بود.
 عیسی گفت " ای پدر ، اینان را ببخش زیرا نمی دانند چه می کنند."  (لوقا 23 : 34 )
او حتی در برابر طعنه دزد روی صلیب و درخواست یاد کردن دزد دیگردر سلطنت خود از عیسی در جواب پاسخ داد: "خاطر جمع باش ،امروز با من در فردوس خواهی بود."
عیسای مسیح در آخرین لحظات زندگی خود حتی در اوج درد جانکاه خود که عقل و هوش که هیچ!
سخاوت و بخشش را در خود ذوب می کند نیز از نجات دادن گناهکاری به زیباترین شیوه کوتاهی نکرد.
 از ظهر تا ساعت سه بعد از ظهر تاریکی تمام زمین را فرا گرفت.نزدیک ساعت سه عیسی با صدای بلند فریاد کرد:
" ایلی،ایلی، لما سبقتنی؟" یعنی :" خدای من،خدای من ،چرا مرا ترک کردی؟" (متی 27 : 45-46) و
( مرقس 15 : 34 )
یکبار دیگر عیسای مسیح که الوهیت خدایی داشت و تمام انجیل آن را با ایه های متعدد ثابت می کند ؛یکبار دیگر چهرۀ انسانی خود را به ما نشان میدهد.
چند بار شما در مخمصه و دشواری قرار گرفته اید و فکر کرده اید که " پس خدا کجاست تا بداد من برسد؟".خب!مسیح هم دقیقا همین احساس را داشت.بنظر من این فریاد مسیح نه به این دلیل بود که مسیح از خدا می پرسد که چرا او آنجاست؟ و چرا او را تنها گذاشته؟بنظر من مسیح داشت این را فریاد میزد که " خدایا من در درد و عذاب می سوزم ،لطفاً جانم را هر چه زودتر بگیر ،چرا مرا ترک کردی و جانم را نمی گیری؟" اما او می بایست آن جامی را که در باغ جتسیمانی از دست خدا گرفته بود تا جرعۀ آخرش بنوشد.این جام تلخ و زهر آگین را.تا شالوده و اساس معنای پرداخت کفاره یعنی پرداخت جریمۀ گناه به خدا کامل شود؛تا ما دیگر به خدا مقروض نباشیم ،تا بتوانیم با دلیری و بی شرمنده گی به حضور او بیاییم .
خرین تقاضایی که عیسیِ انسان از همنوعان خود نمود،هنگامی که برای بار دوم گفت: ”تشنه‌ام“، و همان       
فرماندۀ نگهبانان دوباره لبان او را با همان اسفنج آغشته در شراب ترشیده که آن روزها عموماً سرکه
نامیده می‌شد خیس نمود.
همان حوالی ساعت سه بعد از ظهر که مسیح داشت جان میداد او با فریاد بلندی گفت:
" ای پدر ، روح خود را به تو تسلیم میکنم."
به نقل از انجیل به قلم یوحنا آخرین جمله از دهان عیسای مسیح خارج میشود و همه چیز را از آن زمان
تا الان برای ما و دنیا مهر و موم میکند. " وقتی عیسی به شراب لب زد گفت: " تمام شد." بعد سر بزیر
افکنده جان سپرد."   ( انجیل یوحنا 19 : 30 )                          
وقتی عیسای مسیح گفت : " تمام شد." در واقع گویا او گفت " تمام وعده ها ،تمام شریعت، تمام قوانین،
تمام راه رستگاری،تمام آن راهی که به خدا میرسد،تمام تفسیرهای خداشناسی،تمام آمدن پیامبری دیگر از
هر قوم و هر سرزمینی،تمام آمدن دینی جدید، تمام نیاز انسان به فرستادۀ دیگر از طرف خدا.

 نقشه و ارادۀ خدا تمام شد.