آذر ۰۴، ۱۳۹۳

ایمان به عیسی مسیح تنها راه نجات


 آیا شما گرسنه هستید؟ منظور گرسنگی جسمی نیست، بلکه آن حسّ جویندگی است که در پی چیزی والاتر در زندگی می باشد. آیا در درون خود چیز عمیقی می بینید که گویا هیچگاه ارضاء نشده است؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست. او فرمود: "من نان حیات هستم. کسی که نزد من آید هرگز گرسنه نشود و هر که به من ایمان آرد هرگز تشنه نگردد" (یوحنا 35:6).

آیا شما خود را سردرگم می بینید؟ آیا زندگی بی هدفی را دنبال میکنید؟ آیا خود را در تاریکی سرگردان می بینید؛ جائی که کسی نیست شما را به نور راهنمائی کند؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست.
 او فرمود: "من نور عالم هستم. کسی که مرا متابعت کند در ظلمت ساکن نشود، بلکه نور حیات را یابد" (یوحنا 12:8)  
آیا هرگز احساس کرده اید که پشت درهای بسته گیر کرده اید و هر دری هم که بسوی شما گشوده می شود، به سوی یک زندگی تهی و بی معناست؟ آیا جویای دری هستید که شما را به یک زندگی پرمعنی رهنمون سازد؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست.
 او فرمود: "من در هستم. هر که از من داخل گردد نجات یابد و بیرون و درون خرامد و نجات یابد" (یوحنا 9:10).

در رابطۀ خود با دیگران، آیا خود را شکست خورده می بینید؟ آیا دوستی های شما سطحی و توخالی هستند؟ آیا به نظر می رسد که همه در پی سؤ استفادۀ شخصی از شما هستند؟ ؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست.
او فرمود: "من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می نهد... من شبان نیکو هستم و خاصّان خود را می شناسم و خاصّان من مرا می شناسند" (یوحنا 11:10 ،14 ).

آیا از خود می پرسید که بعد از مُردن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا از زندگی کردن برای چیزهای فانی خسته شده اید؟ آیا بعضی اوقات فکر نمی کنید که زندگی بی معنا است؟ آیا طالب زندگی بعد از مرگ هستید؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست.
او فرمود: "... من قیامت و حیات هستم. هر که به من ایمان آورد، اگر مرده باشد، زنده گردد. و هر که زنده بُوَد و به من ایمان آورد، تا به ابد نخواهد مرد...." (یوحنا 25:11–26)

راه چیست؟ حقیقت چیست؟ زندگی و حیات چیست؟ عیسی مسیح اینگونه پاسخ می دهد: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس نزد پدر جز به وسیلۀ من نمی آید."
همۀ این سؤالات ناشی از گرسنگی روحانی شماست که فقط مسیح میتواند آن را ارضاء کند. عیسی تنها شخصی است که میتواند از تاریکی ها پرده بردارد. عیسی مسیح دری است بسوی یک زندگی ارضاء شده. عیسی آن دوست واقعی و شبان نیکوئی است که شما بدنبال او می گردید. عیسی حیات واقعی در این دنیا و در زندگی آینده است. عیسی مسیح راه نجات شماست.

اگر خود را از نقطه نظر روحانی گرسنه می بینید، اگر احساس می کنید در تاریکی وسیعی گم شده اید، اگر زندگی برای شما بدون مفهوم است، همه و همه به این دلیل است که شما از خدا دور هستید (جامعه 20:7؛ رومیان 23:3). این احساس خلاء که درون قلب خود می بینید، ثابت می کند که خدا در زندگی شما حضور ندارد. ما آفریده شده بودیم تا با خدا در رابطه و مشارکت باشیم، ولی گناهِ ما باعث گسسته شدن این رابطه شده است. و بدتر اینکه نه فقط زندگی جسمانی خود بر زمین را در دوری از او می گذرانیم، بلکه برای تمام ابدیت از او جدا خواهیم بود (رومیان 23:6 ؛ یوحنا 36:3).

آیا برای این مشکل راه حلی وجود دارد؟ بلی؛ عیسی جواب این مشکل است. عیسی مسیح گناهان ما را بر خود گرفت (دوم قرنتیان 21:5). او به جای ما مُرد (رومیان 8:5) و مجازاتی را که ما لایق آن بودیم بر خود گرفت. پس از سه روز، او از مردگان برخاست و پیروزی خود را بر گناه و موت ثابت نمود (رومیان 4:6–5). اما چرا او این کار را کرد؟ عیسی مسیح، خود جواب این سؤال را می دهد
"کسی مُحبتِ بزرگتر از این ندارد که جان خود را بجهت دوستان خود بدهد" (یوحنا 13:15).
عیسی مُرد تا ما حیات داشته باشیم. اگر ما به مسیح ایمان آوریم و مطمئن باشیم که مرگ او بهای مجازات گناهان ما بود، همۀ گناهان ما بخشیده خواهند شد. در این صورت است که تشنگی روحانی ما ارضاء خواهد شد، تاریکی به نور تبدیل خواهد شد، یک زندگی پر معنا و با هدف را تجربه خواهیم کرد، بهترین دوست و شبان نیکوی خود را خواهیم شناخت، و اطمینان خواهیم داشت که پس از مرگ حیات جاودانی خواهیم داشت ـ حیاتی قیام یافته در آسمان به همراه عیسی مسیح در ابدیت.

"زیرا خدا اینقدر جهان را محبت نمود که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد بلکه حیات جاودان یابد." (یوحنا 16:3)


آیا دریافت نجات از طریق تنها ایمان انجام میشود ویا بوسیله ایمان و عمل نیک؟


 شاید این مقوله یکی از مهمترین سؤالات الاهیات مسیحی باشد. همین پرسش باعث ایجاد نهضت اصلاحات وجدایی میان کلیساهای پروتستان و کاتولیک شد. این سئوال مبنای تفاوت کلیدی میان مسیحیت کتاب مقدسی و سایر فرقههای مسیحی است. آیا نجات فقط بوسیلۀ ایمان است یا اینکه اعمال را نیز شامل میشود؟ آیا من فقط با ایمان به مسیح نجات یافتهام یا اینکه بوسیلۀ ایمان به مسیح و (اضافه بر آن) به کمک انجام بعضی ازاعمال خاص؟

سئوال راجع به نجات فقط بوسیلۀ ایمان و یا نجات بوسیلۀ ایمان و اعمال اغلب بوسیلۀ کسانی مطرح میشود که برایشان سخت است که میان قسمتهای مختلف کتاب مقدس ارتباط و هماهنگی ایجاد کنند.

 رومیان 3: 28 "  زیرا یقین‌ می‌دانیم‌ که‌ انسان‌ بدون‌ اعمال‌ شریعت‌، محض‌ ایمان‌ عادل‌ شمرده‌ می‌شود.

رومیان 5: 1 " پس چون بوسیله ایمان به عیسی مسیح در نظر خدا پاک و بی گناه محسوب شده ایم ، از رابطه مسالمت آمیزی با خدا بهره مند هستیم . این رابطه زمانی ایجاد شد که خداوند ما عیسی مسیح جانش راروی صلیب در راه ما فدا کرد". 
 
یعقوب 2: 24 " می بینید که چگونه انسان نه فقط از راه ایمان بلکه به وسیله اعمال خود نیک و عادل شمرده می شود.  "

افسسیان 2: 8 -9” ۸ زیرا بسبب فیض خداست که شما از راه ایمان نجات یافته اید و این کار شما نیست بلکه بخشش خداست .  ۹ این نجات نتیجۀ اعمال شما نیست ، پس هیچ دلیلی وجود ندارد که کسی بخود ببالد ،

این آیات را با هم مقایسه کنید. عدّهای بعد از چنین مقایسهای تفاوت را میان دیدگاه پولس (نجات بوسیله ایمان تنها) و یعقوب (نجات بوسیله ایمان و عمل) میدانند. واقعیت این است که پولس و یعقوب هیج تعارضی با یکدیگر ندارند. تنها اختلافی که شاید به عقیدۀ برخی میتواند وجود داشته باشد؛ پیرامون رابطۀ ایمان و عمل است. پولس به شکلی کاملاً جزئی اعلام میدارد که انسان فقط با ایمان عادل شمرده میشود  در حالی که یعقوب واضحاً تعلیم میدهد که نجات بوسیلۀ ایمان وعمل است. این مسئلۀ مُبرهَن میتواند با بررسی دقیق سخنان یعقوب پاسخ داده شود. یعقوب درواقع هر گونه اعتقادی را که مبنی بر ایمان بدون عمل باشد نفی میکند (یعقوب 2: 20–26). یعقوب نمیگوید که عادل شمرده شدگی بوسیلۀ ایمان و اعمال است بلکه میگوید که اگر کسی واقعاً عادل شمرده شده است، بطور قطع تغییرات و اعمال نیکویی را درحیات خود خواهد داشت. اگر شخصی ادعای ایمان کند اما هیچ عمل نیکویی در زندگی او یافت نشود، آنگاه یقیناً او هیچ ایمان واقعی در مسیح عیسی نداشته است (یعقوب 2: 14، 17 ، 20 ، 26).

زیرا عمل نیک ثمره و میوه ایمان است و نه موجب آن.

پولس نیز در نوشتههای خود همین مورد را خاطر نشان میسازد. ایمانداران باید در زندگی خود میوههای نیکوئی را داشته باشند که در غلاطیان 5: 22–23 ذکر شدهاند.

غلاطیان 5: 22–23 " ۲۲ اما ثمراتی که روح القدس ببار می آورد : محبت ، خوشی آرامش ، بردباری ، مهربانی ، خیرخواهی ، وفاداری ،  ۲۳ فروتنی و خویشتن داری است که هیچ قانونی که بر خلاف چنین کارها باشد وجود ندارد ."

 درست بعد از اینکه پولس در افسسیان 2: 8-9 اعلام میدارد که ما محض فیض نجات یافتهایم و نه از اعمال ، در افسسیان 2: 10 مدعی میشود که آفریده شدهایم برای کارهای نیکوئی که خدا از قبل مهیا نمود.

 افسسیان2 : 10 "زیرا ما مصنوع دست او هستیم و خدا ما را در مسیح عیسی از نو آفریده است تا آن کارهای نیکوئی را که او قبلا برای ما مقدر فرمود که انجام دهیم ، بجا آوریم."

پولس نیز از یک زندگی تغییر یافته همان انتظارات یعقوب را دارد. "پس اگر کسی در مسیح باشد خلقت تازهای است، چیزهای کهنه در گذشت اینک همه چیز تازه شده است" ( دوم قرنتیان 5: 17).

 تعلیم پولس و یعقوب در مورد نجات هیچ تضادی با یکدیگر ندارد. بلکه آنها یک منظور را با نگرشهای مختلفی بیان میکنند. پولس خیلی ساده ، بر عادل شمرده شدگی فقط با ایمان تأکید میکند در حالی که یعقوب بر این حقیقت تأکید دارد که ایمان در مسیح باید به اعمال نیکو منتهی شود. 



                                                    ...

آذر ۰۲، ۱۳۹۳

از کتاب مقدس



زیرا اگر به زبان خود عیسی خداوند را اعتراف کنی، و در دل خود ایمان آوری که خدا او را از مُردگان برخیزانید، نجات خواهی یافت
رومیان 9:10

Because, if you confess with your mouth that Jesus is Lord and believe in your heart that God raised him from the dead raised, you will be saved
Romans 9:10
http://www.gotquestions.org/images/intl/blue-dot.gif


زیرا که محض فیض نجات یافته اید و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست. و نه از اعمال، تاهیچکس فخر نکند
افسسیان 2: 8-9

For by grace you have been saved, and this is not yourselve, but God's forgiveness, not of works, lest anyone should boast
Ephesians 2: 8-9


 لکن خدا محبت خود را در ما ثابت می کند از اینکه هنگامیکه ما هنوز گناهکار بودیم مسیح در راه ما مُرد
رومیان 8:5

But God proves his love for us in that while we were yet sinners Christ died for us
Romans 8:5
http://www.gotquestions.org/images/intl/blue-dot.gif


مزد گناه موت است، اما نعمت خدا حیات جاودانی در خداوند ما عیسی مسیح

رومیان 23:6

The wages of sin is death, but the gift of God is eternal life in Christ Jesus our Lord 
Romans 23:6


زیرا خدا اینقدر جهان را محبت نمود که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد
یوحنا 3 : 16



        For God so loved the world that he gave his only Son, that whoever believes in him shall not perish but to eternal life.
John 3:16



....

آذر ۰۱، ۱۳۹۳

آفرینش -سقوط- نجات



طبق کتاب پیدایش خداوند آدم را بصورت و موافق و شبیه خود آفرید تا بر تمامی زمین و مخلوقات دیگر حکمرانی کند. انسان نه از لحاظ ظاهر بلکه از لحاظ عاطفه و احساسات و محبت شبیه خدا آفریده شده است.

پیدایش اول 26-27 می خوانیم"و خداوند فرمود: اینک انسان را بسازیم،ایشان مثل ما و شبیه ما باشند و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همه حیوانات اهلی و وحشی، بزرگ و کوچک و بر تمام زمین حکومت کنند.پس خدا انسان را شبیه خود آفرید، ایشان را زن و مردآفرید."

خداوند به انسان ارادۀ آزاد و قدرت تصمیم گیری و حکمرانی عطا فرمود.طبق ارادۀ آزادی که خداوند در انسان قرار داده بود خداوند درختی را درباغ عدن قرار داده بود که انسان در خوردن از آن از سوی خدا منع شده بود . خداوند انسان را آزاد آفرید و به وی حق انتخاب داده بود. اما متأسفانه شیطان که سابقاً به دلیل شورش علیه حقیقت از منزلت و مقام خود سقوط کرده بود با فریب انسان و ترغیب وی( حوا) برای خوردن از آن درختی که خدا منع کرده بود سعی کرد علیه مخلوق دست خدا عمل کند. و انسان هم با سرپیچی از قانون خدا در واقع با رای خود از منزلت و مقامی که در حضور خدا داشت سقوط کرد و دچار گناه شد این سقوط باعث یک مرگ روحانی در انسان شد و این مرگ روحانی به معنای عدم توانایی انسان برای برقراری ارتباطی زنده باخداوند شد. زیرا معنی گناه یعنی" دوری" انسان از مشارکت نزدیک با خدا.
 نتیجه این سقوط سردرگمی انسان را در بر داشت. انسانی که تا قبل از گناه می توانست به راحتی با خدا ارتباط برقرار کند و با وی مشارکت داشته باشد. بعد از گناه و سرپیچی انسان از خدا لعنت وارد زندگی انسان شد و چون خدا قدّوس است و انسان گناهکار، امکان ایجاد رابطه وجود نداشت.  
طبق قول خدا انسان بعد از انجام گناه مزد مرگ را دریافت میکند.

رومیان 23:6 "زیرا که‌ مزد گناه‌ موت‌ است‌ ."

احساس تقصير و گناه، موجب ايجاد احساس پوچ بودن و عدم رضايت از زندگي مي‌گردد. انسان فطرتاً براي رسيدن به حقيقت و كسب كمال روحاني، به طور دائم در تلاش است و مي‌كوشد از راه ثواب يا نيكوكاري و اخلاق و معرفت فلسفي، به اين هدف برسد. ولي با وجود همه كوششها، به دليل عدم درك صحيح و پي نبردن به علت اصلي يعني گناه، به نتيجه نرسيده است.

روميان 3 : "23همه گناه كرده‌اند و از جلال خدا، قاصر مي‌باشند"

اما خداوند آنقدر ما را دوست دارد که راه فراری از مجازات گناه که مرگ روحانی و جدایی ابدی از حضور اوست برای ما باز گذاشت. این راه فرار توسط عیسی مسیح برای ما باز میشود. عيسي مسيح تنها راه نجات و رستگاري انسانهاست .

یوحنا 3:16 "زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان اورد هلاک نگردد بلکه حیاتی جاودانی یابد. "

ما بر اثر گناه، به مرگ محكوم شديم. ليكن خدا، فرزند يگانه خود را فرستاد تا به جاي ما جان بدهد. مسيح، مانند پلي، بر روي درّه‌اي كه ما را از خدا جدا مي‌سازد، قرار گرفته است.
نقشه خدا براي بشر اين است كه انسان به حضور خداوند بازگشت نمايد و با او ارتباط معنوي برقرار كند و از لطف الهيی برخوردار گردد و آرامش و حيات جاوداني به دست آورد.
مسيح مي‌فرمايد:
:من  راه و راستی و حیات هستم٬ هیچکس نزد پدر جز به وسیلهٔ من نمی آید. یوحنا ۶:۱۴
: من  نور عالم هستم٬ کسی که مرا متابعت کند در ظلمت سالک نشود. یوحنا ۱۲:۸
: من  نان حیات هستم٬ کسی که نزد من آید هرگز گرسنه نشود. یوحنا ۳۵:۶
: هرکس از آبی که من به او می دهم بنوشد تا ابد تشنه نخواهد شد. یوحنا ۴: ۱۴
او قادر است همه کسانی را که بوسیله او به حضور خدا می آیند کامل و برای همیشه نجات بخشد زیرا او تا به ابد زنده است و برای آنان شفاعت می کند. عبرانیان ۲۵:۷
ولادت بي‌نظير او از مريم باكره، زندگي سرشار از قدوسيّت و قدرت، قرباني شدن بر صليب به خاطر آمرزش گناه بشر، رستاخيز پيروزمندانه از مردگان و صعودش به آسمان، اين واقعيت را ثابت مي‌كند كه او يگانه منجي انسان است
اگر ما مسيح را به عنوان نجات‌دهنده خود بپذيريم در این صورت است که خدا را خواهیم شناخت و محبت الهي را دريافت خواهيم كرد.
برای رسیدن به آن باید ابتدا به گناهان خود  اعتراف نماييم و از آنها توبه كنيم، اعتماد داشته باشيم كه به وسيله ايمان به مسيح، گناهان ما آمرزيده شده است؛ زيرا مسيح در راه ما فدا گرديد. به مسيح تسليم شويم و محبت او را بپذيريم و از او به عنوان خداوند خود، اطاعت نماييم.
آمرزش گناه و برقراري ارتباط معنوي با خدا، فيض و لطف رايگان و عنايتي از جانب خود اوست كه به محض پذيرفتن مسيح، نصيب انسان مي‌گردد
خدا راه رستگاري را مهيا نموده است ولي قبول يا رّد آن، به ميل و اراده آزاد انسان بستگي دارد. 
افسسيان 2: 8 " بنابراین ، در اثر بخشش رایگان و مهربانی خدا وتوسط ایمانتان به مسیح است که نجات یافته اید؛ و این کار شما نیست ، بلکه هدیه خداست ." 
شک نکنید٬ عیسای مسیح برای من و شما قربانی گناه شد تا این مسیر سفر را برای من و شما امن و بی خطر کند تا ما بتوانیم به سلامتی به خانه هایی که او برای ما در جایهای آسمانی بنا کرده است٬ برسیم.

آمین

آبان ۳۰، ۱۳۹۳

چگونگی رابطه انسان با خدا


نخست در ابتدای آفرینش

در کتاب پیدایش اول 26-27 می خوانیم"و خداوند فرمود: اینک انسان را بسازیم،ایشان مثل ما و شبیه ما باشند و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همه حیوانات اهلی و وحشی، بزرگ و کوچک و بر تمام زمین حکومت کنند.پس خدا انسان را شبیه خود آفرید، ایشان را زن و مردآفرید."
بشر با دیگر موجوداتی که خدا خلق کرده بود فرق داشت،چون بصورت خدا آفریده شده بود
این شباهت، یک شباهت فیزیکی و ظاهری نبود بلکه این شباهت از نظر روحی بود.
پس چگونه انسان از جایگاه خود نزول پیدا کرد؟
   برای پاسخ به این سوال باید در ماجرای‌ گناه‌ اولیۀ‌ آدم‌ و حوا در باغ‌ عدن‌ جستجو کرد. در کتاب‌ پیدایش  چنین‌ می‌خوانیم‌: «پس‌ خداوند آدم‌ را گرفت‌ و او را در باغ‌ عدن‌ گذاشت‌ تا کار آن‌ را بکند و آن‌ را محافظت‌ نماید. و خداوند آدم‌ را امر فرموده‌، گفت‌: "از همۀ‌ درختان‌ باغ‌ بی‌ممانعت‌ بخور، اما از درخت‌ معرفت‌ نیک‌ و بد زنهار نخوری‌، زیرا روزی‌ که‌ از آن‌ خوردی‌، هر آینه‌ خواهی‌ مرد." پیدایش 2:15-17
خدا آدم و حوا را دوست داشت وتا ابد، طالب مشارکت کامل با آنها بود.اما خداوند میدانست اگر این ارتباط اجباری باشد و آدم و حوا حق انتخابی جز مشارکت با خدا نداشته باشند، این مشارکت، کامل نخواهد بود . خدا این آزادی را به انسان داده بود که خود تصمیم بگیرد که  درارتباط با خداوند باقی بماند و آن را ادامه دهد و یا خیر.
… و مار از همۀ‌ حیوانات‌ صحرا که‌ خداوند خدا ساخته‌ بود، هوشیارتر بود. و به‌ زن‌ گفت‌: "آیا خدا حقیقتاً گفته‌ است‌ که‌ از همۀ‌ درختان‌ باغ‌ نخورید؟" زن‌ به‌ مار گفت‌: "از میوه‌ درختان‌ باغ‌ می‌خوریم‌، اما از میوۀ‌ درختی‌ که‌ در وسط‌ باغ‌ است‌، خدا گفت‌ از آن‌ مخورید و آن‌ را لمس‌ مکنید مبادا بمیرید." مار به‌ زن‌ گفت‌: "هر آینه‌ نخواهید مرد، بلکه‌ خدا می‌داند در روزی‌ که‌ از آن‌ بخورید، چشمان‌ شما باز شود، و مانند خدا عارف‌ نیک‌ و بد خواهید بود." و چون‌ زن‌ دید که‌ آن‌ درخت‌ برای‌ خوراک‌ نیکوست‌ و به‌نظر خوشنما و درختی‌ دلپذیرِ دانش‌افزا، پس‌ از میوه‌اش‌ گرفته‌ بخورد، و به‌ شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه‌ چشمان‌ هر دوِ ایشان‌ باز شد و فهمیدند که‌ عریانند؛ پس‌ برگهای‌ انجیر به‌هم‌ دوخته‌، سترها برای‌ خویشتن‌ ساختند» پیدایش‌ 2‏:15‏‏-17 و ۳‏:1-7
بدین صورت آدم و حوا آگاهانه مسیر زندگی خود را تغییر دادند.
مار یا همان شیطان با وسوسه هایش انسان را فقط به نا اطاعتی سوق نداد بلکه هدف او وارد کردن مفهوم استقلال و عدم نیاز و وابستگی به خدا در ذهن انسان بود.
او گفت خداوند نمی خواهد که انسان مانند خودش " دانای مطلق" شود.شیطان حس، مانند خدا شدن و بی نیازی از خدا و نافرمانی را در انسان بوجود آورد.
در هیچ کدام از آیات کتاب مقدس آدم و حوا اظهار پشیمانی و طلب بخشش از خدا نکردند.
بلکه فقط یکدیگر و شیطان را متهم میکردندو هر کدام تغصیر را به گردن دیگری می انداختند.
پیدایش 3: 14-8 "عصر آن روز شنیدند خداوند در باغ راه میرود. پس خود را پشت درختان پنهان کردند.اما خداوند آدم را صدا کرد و فرمود: "کجا هستی؟" آدم جواب داد:"چون صدای تو را در باغ شنیدم ترسیدم و پنهان شدم زیرا برهنه هستم."
خدا پرسید :"چه کسی به تو گفت برهنه هستی؟آیا از میوه درختی که به تو گفتم نباید از آن بخوری خوردی؟" آدم گفت:"این زنی که تو اینجا نزد من گذاشتی آن میوه را به من داد و خوردم."خداوند از زن پرسید:"چرا این کار را کردی؟" زن جواب داد:"مار مرا فزیب داد که از آن خوردم."
آدم و حوا در مقابل اراده خدا تسلیم نشدند و دوری از خدا را انتخاب کردندو در واقع به خدا اعلان جنگ دادند.از آن پس تمام نسل آدم و حوا در چنین وضعیت نسبت به خدا زندگی می کنند.به همین جهت است که انسان در "مرگ روحانی"یعنی دوری از خدا بسر می برد.
انسان شباهت خدا را در وجود خودازبین برد و خود رای و خود محور گردید.


آبان ۲۹، ۱۳۹۳

شناخت عیسی مسیح


آنانی که به وجود خدا شک دارند بیشتر از افرادی هستند که وجود و ماهیت عیسی مسیح را زیر سؤال می نهند. این یک حقیقت پذیرفته شدۀ عمومی است که عیسی مسیح مردی بود که 2000 سال پیش در سرزمین اسرائیل زندگی می کرد. بحث واقعی زمانی آغاز می شود که صحبت از هویت مسیح به پیش آید. تقریباً در همۀ مذاهب اصلی دنیا عیسی مسیح به عنوان یک نبی، یک معلم خوب، و یا یک شخص با خصائل خداگونه مُعرّفی شده است. مشکل اینجاست که کتابمقدس تعلیم می دهد که عیسی مسیح شخصیتی والاتر از همۀ اینها می باشد
از شرح زندگی عیسی مسیح که در چهار انجیل وجود دارد معلوم می‌شود که او واقعاً انسان بود. گر‌چه پدر جسمانی نداشت، ولی از طریق مادرش مریم، از نسل داود یعنی پیامبر و پادشاه بزرگ اسرائیل بود. عیسی مانند تمام مردم از ‌نظر جسمی و روحی رشد کرد. غذا می‌خورد و می‌خوابید. شغلش نجاری بود. او خسته شد و با تمام خوشیها و رنجها و ناراحتی‌هائی که برای مردم در این جهان پیش می‌آید، کاملاً آشنا گردید. بنابراین او قادر است که در تمام تجربه‌های بشری با ما همدردی نماید (عبرانیان ۲:۱۸ و ۴:۱۵). چون عیسی انسان بود می‌توانست ازدواج کند و فرزندانی داشته باشد ولی این کار را نکرد. بدون شک تصمیم او در این مورد با اطاعت کامل از نقشه‌ای که خدا برای او داشت اتخاذ گردید.
لکن هر چند عیسی واقعاً انسان بود، ولی از بعضی جهات با دیگران تفاوت زیادی داشت. همانطوریکه قبلاً توضیح داده شد تمام مردم، حتی انبیاء و مقدسین، گاهی از اطاعت خدا غفلت نموده‌اند و بهمین دلیل گناهکار هستند. ولی در تمام زندگی عیسی هرگز کاری یا سخنی یا فکری که برخلاف ارادۀ مقدس خدا باشد مشاهده نشد. بنابراین تنها او انسان بیگناه است (اول پطرس ۲:۲۲ و اول یوحنا ۳:۵). او نه ‌تنها گناهی نکرد بلکه اراد‌ۀ او با اراد‌ۀ خدا مطابقت کامل داشت. او در واقع یگانه انسان کاملی است که در این جهان خاکی، زندگی کرده است.
اشخاصی که اعمال مسیح را دیدند شهادت دادند که قدرتش حیرت‌انگیز بوده است. زمانی کور مادرزادی را ملاقات کرد و به او بینایی بخشید. در موقع دیگر، وقتی او و شاگردانش سوار قایق کوچکی بودند و از دریاچۀ جلیل می‌گذشتند، طوفان عظیمی نزدیک بود قایق را غرق کند ولی عیسی به باد و طوفان فرمان داد و دریا فوراً آرام گردید. مردی بنام ایلعازر را که چهار روز از مرگش گذشته بود از قبر بیرون خواند و آن مرده فوراً برخاست و از قبر بیرون آمد. ولی عظیمترین عمل حیرت‌انگیز عیسی اینست که، همانطوری که پیشگوئی کرده بود، روز سوم پس‌ از مرگ قیام کرد و به شاگردان خود ظاهر شد. چه کسی غیر از عیسی توانسته است چنین اعمالی انجام دهد؟ چه کسی را می‌شناسید که از مردگان برخیزد و دیگر نمیرد؟ هیچکس! بنابراین واضح است که گرچه عیسی واقعاً انسان بود، ولی از بزرگترین انسانها هم بزرگتر بود. پس او کیست؟
بطوریکه قبلاً ذکر نمودم، عیسی خود ادعا کرد که پسر خدا است. او نه ‌فقط در محاکمۀ خود در شورای یهود بلکه بارها قبل‌ از آن محاکمه این ادعای مهم را در‌ مورد خود نموده بود. بعلاوه او خدا را معمولاً "پدر من" خطاب می‌کرد. یکبار وقتی فرمود "من و پدر یک هستیم"، دشمنانش می‌خواستند او را سنگسار نمایند زیرا تصور کردند که عیسی کفر می‌گوید. ولی ما بخوبی می‌دانیم که عیسی هرگز دروغگو و کفرگو نبود، زیرا تمام فرمایشاتش کاملاً صحیح و درست بوده است. باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر کسی بگوید که عیسی پسر خدا نیست، عیسی را دروغگو می‌شمارد و اگر عیسی دروغگو باشد، هیچکس نباید به او ایمان داشته باشد. ولی وقتی عیسی ادعا می‌کرد که پسر خداست در‌ واقع همان فرمایش خدا را که در موقع تعمید وی از آسمان شنیده شد تکرار می‌کرد: "تو پسر حبیب من هستی که از تو خشنودم" (مرقس ۱: ۱۱). در تمام نوشتجات رسولان عیسی بارها تکرار شده که عیسی پسر خدا است و تمام مسیحیان جهان این ادعا را همیشه قبول داشته‌اند. البته توجه دارید که این اصطلاح مفهوم جسمانی ندارد بلکه دارای مفهوم روحانی می‌باشد. بدیهی است که خدا هرگز با زنی ازدواج نکرده تا از او پسری داشته باشد زیرا چنین کاری غیرممکن و غیرقابل تصور است.
در انجیل، عیسی "کلمۀ خدا" هم نامیده می‌شود. لقب "پسر خدا" همبستگی و یگانگی عیسی را با خدا که پدر واقعی او است نشان می‌دهد، ولی لقب "کلمۀ خدا" به ما می‌فهماند که خدا بوسیلۀ عیسی مسیح با بنی‌نوع بشر سخن می‌گوید. در انجیل اینطور می‌خوانیم: "در ابتداء کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتداء نزد خدا بود. همه چیز بواسطۀ او آفریده شد و بغیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود... و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر" (یوحنا ۱: ۱-۱۴).
مقصود آیات فوق این است که خدا که قبلاً بوسیلۀ انبیاء و کتب آنها خود را ظاهر ساخته بود، بالاخره خود را بطور کامل بوسیلۀ شخص کاملی مکشوف فرمود. این شخص کامل از یک پیغمبر خیلی بزرگتر می‌باشد. در ‌واقع با خدا یکی است. زیرا این آیات انجیل به ما می‌گویند که این شخص کلمۀ خدا و پسر خدا است. او از ابتداء با خدا یکی بود و همه چیز بوسیلۀ او آفریده شد. سپس در زمان مقرر، کلمۀ ابدی خدا در رحم مریم باکره لباس بشری پوشید و بصورت عیسی مسیح ظاهر گردید. بنابراین ملاحظه می‌کنیم که او دارای دو طبیعت و یا دو جنبه بوده است، یکی جنبۀ الهی و دیگری جنبۀ انسانی. عیسی مسیح هم خدا است و هم انسان.
اولین کسانی که به عیسی ایمان آوردند و رسولان او شدند، یهودی بودند و به یکتاپرستی و وحدانیت خدا اعتقاد کامل داشتند. معهذا بعد ‌از اینکه در ‌حدود دو سال با عیسی زندگی کردند، اطمینان کامل یافتند که استادشان با خدا یکی است و بهمین دلیل بود که پطرس اعتراف کرد: "توئی مسیح پسر خدای زنده" (متی ۱۶: ۱۶). همچنین توما، هنگامی که عیسی زنده را پس‌ از قیامش از مرگ دید، فریاد برآورد: "ای خداوند من و ای خدای من" (یوحنا ۲۰: ۲۸).در هر دو مورد، عیسی شاگردان خود را برای ایمانی که نسبت به او داشتند ستایش نمود و به توما گفت: "بعد از دیدنم ایمان آوردی؟ خوشابحال آنانی‌که ندیده ایمان آورند" (یوحنا ۲۰: ۲۴–۲۹). این "خوشابحال" امروز نصیب ما هم می‌شود بشرطی که ایمان داشته باشیم که او پسر خدا است.
اکنون می‌دانم که مایلید بپرسید: "درصورتیکه خدا واحد است، چگونه امکان دارد که عیسی مسیح پسر خدا بوده و با خدا یکی باشد؟" در ‌واقع این موضوع از اسراری است که فهم آن بالاتر از عقل محدود ما می‌باشد. چه کسی غیر از خود خدا می‌تواند به ذات و ماهیت الهی پی‌ببرد؟ ولی باید متوجه باشیم که خدا قادر مطلق است و آنچه بر خلاف ارادۀ مقدس او نباشد برایش غیرممکن نیست. بعلاوه در طبیعت که توسط خدا آفریده شده می‌توانیم، هر چند بطور ناقص، نمونه‌ای از این سر یا حقیقت الهی را مشاهده نمائیم. خورشید را ملاحظه کنید که در آسمان قرار دارد و بقدری عظیم و پر حرارت است که اگر به زمین نزدیکتر شود همه از بین خواهند رفت. خورشید نور خود را که در ‌حقیقت با خود آن تفاوتی ندارد، می‌تاباند و بوسیلۀ آن به دنیای ما نور و حرارت می‌بخشد. به همین طریق خدای بزرگ ما نور خود را، که با خودش یکی است، به دنیای ما می‌تاباند تا به ما حیات ببخشد. خدا این نور را کلمۀ خود و پسر خود می‌خواند. این نور بصورت عیسی مسیح ظاهر شد که دربارۀ خود فرمود: "من نور عالم هستم، کسی که مرا متابعت کند در ظلمت سالک نشود بلکه نور حیات را یابد" (یوحنا ۸: ۱۲). هنگامیکه نور خورشید را می‌نگریم خورشید را مشاهده می‌کنیم و همچنین هنگامی که عیسی مسیح را می‌نگریم خدا را می‌بینیم. عیسی فرمود: "هرکس که مرا دید پدر (یعنی خدا) را دیده است" (یوحنا ۱۴: ۹). بنابراین ما مسیحیان مطمئن هستیم که خدا خود توسط پسرش عیسی مسیح بسوی ما آمده است.

دوست گرامی، آیا بنظر شما عجیب است که خدای قادر مطلق برای نجات بشر گناهکار بدینطریق به جهان آید؟ ولی فراموش نفرمائید که خدائی که بی‌اندازه بزرگ است تمام کارهای خود را از ‌روی محبت انجام می‌دهد و بوسیلۀ آمدنش به جهان در شخصیت مسیح، محبت الهی خود را کاملاً بر ما مکشوف نموده است. بدون شک شما داستان پادشاه عادلی را که مردم سرزمین خود را بینهایت محبت می‌نمود شنیده‌اید که چگونه گاهی ردای سلطنتی خود را کنار می‌گذاشت و لباس فقیرانه‌ای به ‌تن می‌کرد و به خانۀ مردم بیچاره می‌رفت تا با آنان صحبت نماید و به آنها کمک کند. البته این نمونۀ ناقص و غیر کافی فقط تا حدی نشان می‌دهد که چگونه پسر خدا که با پدر یکی بود جلال آسمانی را ترک کرد و به زمین آمد و چون انسانی فقیر زندگی کرد تا محبت عمیق خدا را به انسان آشکار سازد و آنان را بسوی خدا رهبری فرماید. این نوع محبت بسیار حیرت‌انگیز است!

چرا مسیحیت


چرا مسیحیت
روزی دوستی برایم تعریف میکرد که در بچگی چگونه مادرش به او یاد داده بود که ازطوفانها نترسد.اوهنگام طوفان در کنار مادرش پشت پنجره می ایستاد و به صدای بادی که از میان برگ های درختان زوزه می کشید کوش فرا می داد و برگ های خیس را در زیر نور برق آسمان تماشا میکرد.
اینکه مردم از طوفانها می ترسند و یا لذت می برند بستگی به چیزی دارد که یاد گرفته اند و بستگی به نوع تفکر و شناخت آنها از طوفان و دلایل آن دارد.
می توان گفت ارتباط مردم با خدا نیز بدین گونه است.عده ای از او میترسند و عده ای دوستش دارند و این ترس یا علاقه همه بستگی به این دارد که چه چیزی در مورد خداوند به آنها گفته شده است و عکس العمل آنها چه بوده است.
با اینکه در بسیاری از ادیان یکتا پرست،"خدا"، یک خدای واحد و یگانه است اما در هر کدام از این مذاهب مختلف ارتباط خدا با انسان به گونه ای خاص تعریف شده است و این را میتوان از روی رفتار و نوع عملکرد پیروان آن مذاهب مشاهده نمود. بطور مثال در بعضی از ادیان خدا بسیار سختگیر، انتقامجو و یا جنگجو میباشد و این تاثیر بر روی پیروان آن مذاهب و شیوه ارتباط و عملکرد آنها با یکدیگرو با دیگر انسانها کاملا قابل تشخیص است.
در مسیحیت اساس در "محبت " است و نه در زور واجبار.
در مسیحیت خداوند ، "خدای ارتباط" میباشد که این ارتباط از ازل تا ابد وجود داشته و خواهد داشت و اگر در دنیا  بین ما محبت و شراکت وجود دارد این چیزی است که در ذات خداوند بوده و خواهد بود و او این خصوصیت را به انسان داده است.
در مسیحیت ارتباط خدا با انسان ارتباطی صمیمانه است که در آن محبت وجود دارد و هنگامی که ما ایمان می آوریم وارد این ارتباط میشویم. این محبت و صمیمیت با خدا ما را از بندگی، آزادساخته و تبدیل به فرزندان خدا کرده است.
بدینگونه ما در مسیحیت خداوند را با الفاظ سخت و غیره صمیمانه نمی نامیم. بلکه به خدا "پدر " میگوییم و معتقدیم که میتوانیم هر وقت که بخواهیم و با لحنی ساده و خودمانی که اصولا بین فرزندان و پدر وجود دارد با او صحبت و درد دل کنیم واو به سادگی درون دل و روح ما را خواهد دید و به نیازهای ما پاسخ خواهد داد .همچون پدری دلسوز و مهربان.
اما در بسیاری از ادیان، انسان صرفا "بنده "خداست، و جایگاه خداوند برای بندگان بسیار بالا و دور از دسترس است. ارتباط انسان با خدا در اینگونه مذاهب شیوه و آدابی دارد و حتی گاهی فقط با یک زبان خاص و در زمانی خاص  ودر یک جهت خاص امکانپذیر است.
خداوند همیشه از جایگاه بالا با قدرت و زور و با نگاهی بهانه جو و سختگیرانه به اعمال بندگان خود توجه می کند و همواره منتظر کوچکترین گناه و کوتاهی از سوی بندگان است که آنها را مجازات نماید و اقتدار خود را با ترس و نکوهش بندگان به اثبات برساند. اما در مسیحیت ارتباط خدا با انسان سالم و صمیمانه و مملو از محبت و برکات خداوند است.او پدری مهربان است که ما را دوست دارد.
خدای ما در عین محبت ،قدوس نیز میباشد. خداوند در عین مهربانی ،عادل است. خداوندی که ذره ای از قدوسیتش کوتاهی نمی کند و از گناهی چشم پوشی نمی نماید، اما با محبتش به جای تنبیه.
او در ابتدا به واسطه کاری که مسیح بر روی صلیب برای نجات ما انجام داد تمام گناهان ما را بخشید ، و پس از آن ما به واسطه ایمانمان میتوانیم از گناهانمان توبه کنیم و از محبت او بهره مند گردیده و وارد این رابطه شویم.
در هیچ آیینی خداوند چنین کار عظیمی برای بندگان خود انجام نداده است.او خود را مثل ما کرد و در بین ما آمد. او وارد این دنیا شد تا ما را نجات دهد و در سختی ها و رنجها و خیانتها به واسطه عیسی مسیح با ما شریک شد تا ما را به حضور خدای پدر ببرد.
عیسی مسیح مانند پل ارتباطی بین خدا و انسان قرار گرفت تا انسان با وجود گناه ذاتی خود به سوی خدا باز گردد و نجات یابد، زیرا فقط اوست که تمام نیازهای ما را برطرف میکند .
ما به واسطه ایمانمان به مسیح وارد ارتباط و ملکوت خداوند شده و حیات جاودان دریافت خواهیم نمود.
او ما را تا ابد محافظت خواهد کرد.

آمین