ما خدایی داریم که در رنج بشر شریک شد! خدای ما،
خدایی نیست که آن بالا نشسته باشد و فقط نظارهگر مصائب بشری و رنجهای او باشد. او
از طریق پسرش، عیسی مسیح، وارد جهان گردید و همچون انسان زیست، همچون انسان رنج
برد، و همراه ما اشک ریخت. این است پیام کریسمس. این است پیامی که عید میلاد مسیح
دارد.
مردم، در اکثر نقاط جهان،
کریسمس را جشن میگیرند، بیآنکه بدانند در چنین روزی چه اتفاقی افتاد. اما
مسیحیانِ معتقد میدانند که این روز را به مناسبت میلاد مسیح جشن میگیرند. این
روز یادآورِ گام نهادن پسر خدا در جهان خاکی است. یادآور این است که "خدا
جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک
نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد." (انجیل یوحنا ۳:۱۶). بله، خدا جهان را دوست میدارد.
هر یک از ما برای او بسیار عزیز هستیم. این محبت آنقدر زیاد بود که او آخرین کاری
را که میتوانست بکند، انجام داد. او خودْ نمیتوانست قدم به این جهان مادی
بگذارد، زیرا خدا غیرمادی است و هیچکس قادر نیست او را ببیند. اما او
"جگرگوشۀ" خود را به این جهان فرستاد، ارزشمندترین کسی را که داشت. او
"پسر یگانۀ" خود را به جهان فرستاد.
نویسندۀ رساله به
عبرانیان، به خوانندگان یهودیتبار خود چنین مینویسد: "در گذشته، خدا بارها
و از راههای گوناگون بهواسطۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت، اما در این زمانهای
آخر، بهواسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است، پسری که او را وارث همه چیز مقرر داشت
و بهواسطۀ او جهان را آفرید." (رساله به عبرانیان ۱:۱-۲). همانطور که این نویسنده
تحت الهام روحالقدس فرموده، خدا به این اکتفا نکرد که برای هدایت بشر، پیامبرانی
بفرستد. او خودش قدم به پیش گذاشت و در شخص پسرش، عیسی مسیح، به این جهان آمد و در
رنج و مصیبت بشر شریک شد. ما خدایی نداریم که در رنج آفریدگان خود شریک نشود. خدای
ما با ما اشک ریخت.
همان نویسنده، سخن خود را
دربارۀ پسر خدا ادامه داده، میفرماید: "او فروغِ جلالِ خدا و مظهر کامل ذات
اوست،" (آیۀ ۳). بله، عیسی مسیح، پیش از
این که وارد این جهان شود، نزد خدا وجود داشت و به فرمودۀ این آیه، "فروغ
جلال خدا" بود، درخشش جلال خدا. او همچنین "مظهر کامل ذاتِ" خدا
بود. هرچه خدا بود، او نیز همان بود. به همین جهت است که میدانیم خدای ما در
رنجهای ما شریک شده است.
نویسنده، در دنبالۀ همین
آیۀ سه میفرماید: "او پس از پاک کردن گناهان، بهدست راست مقام کبریا در عرش
برین بنشست." عیسی مسیح، این فروغ جلال خدا و مظهر کامل ذات او، آمده بود تا
نه فقط نشان دهد که خدا نیز با انسان اشک میریزد، بلکه آمده بود تا چارهای برای
گناهان بشر فراهم سازد. او وسیلهای مهیا کرد تا گناهان ما را پاک سازد. اما
چگونه؟
پولس رسول این نکته را
شرح داده، میفرماید: "او که همذات با خدا بود، از برابری با خدا به نفع خود
بهره نجست، بلکه خود را خالی کرد و ذات غلام پذیرفته، به شباهت آدمیان درآمد. و
چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت و تا به مرگ، حتی مرگ بر صلیب مطیع
گردید." (رساله به فیلیپیان ۲:۶-۸).
پولس نیز با نویسندۀ
رساله به عبرانیان همصدا شده، میفرماید که مسیح با خدا همذات بود. او از ازل با
خدا بود. اما او از این "برابری" به نفع خود بهره نجست، یعنی آن را
غنیمتی نشمرد که بخواهد آن را به هر قیمتی برای خود نگاه دارد، بلکه میفرماید که
"خود را خالی کرد". وقتی مسیح جلال الهی خود را در آسمان ترک میگفت تا
در چنین روزهایی به این جهان بیاید، خود را از جلال و شکوه الهی خود "خالی
کرد"، یعنی آنها را کنار گذاشت. او "ذات غلام پذیرفت"، یعنی به
صورت یک طفل به دنیا آمد، طفلی که برای همۀ نیازهای خود "وابسته" به
والدین خویش بود. او "به شباهت آدمیان درآمد".
اما رسالت مسیح به همینجا
خاتمه نیافت. میفرماید: "چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت."
عیسی مسیح در جلال و شکوه آسمانیاش وارد این دنیای خاکی نشد، بلکه به صورت نوزادی
وابسته، نه در کاخ پادشاهان، جایی که پرستاران، او را شستشو دهند و از مادرش
پرستاری کنند، بلکه گهوارهاش آخور گوسفندان بود. حتی در مسافرخانه نیز برایش
جایی نبود. مریم و نامزد او یوسف، از ناصره، در ناحیۀ جلیل، به بیتلحم در ناحیۀ
یهودیه آمده بودند تا در سرشماری رومیها ثبتنام شوند. ایشان در واقع، در بیتلحم
غریب بودند. عیسی مسیح نه تنها گهوارهاش یک آخور بود، بلکه در غربت نیز وارد این
جهان شد. او "خود را خوار ساخت".
اما باز این انتهای ماجرا
نیست. سرزمین فلسطین، زادگاه مسیح، در آن روزگار در اشغال رومیها بود. ایشان با
پنجهای آهنین بر یهودیان حکمرانی میکردند. مسیح، پسر خدا، در یک سرزمین اشغالشده
چشم به جهان گشود، در میان قومی تحت ستم! اینها چقدر با صحنههای شاد و پُرزینت که
در این ایام کریسمس در کوچه و بازار میبینیم تفاوت دارد! وقتی مسیح قدم به این
جهان میگذاشت، از این زینتآلات و زرق و برقها خبری نبود! او "خود را خوار
ساخت".
مریم، مادر عیسی، و یوسف،
افراد فقیری بودند. آنها وقتی چند هفته پس از ولادت عیسی، برای اجرای آیینهای
طهارت به معبد بزرگِ شهر اورشلیم رفتند، میبایست به خدا قربانی تقدیم کنند. طبق
دستور شریعت موسی، ایشان میبایست برهای یکساله بهعنوان قربانی تقدیم میکردند.
اما در شریعت آمده بود که اگر زن و شوهری فقیر باشند، میتوانند بهجای بره، دو
قمری یا دو جوجه کبوتر تقدیم کنند (کتاب لاویان ۱۲:۸). عیسی نه تنها در کاخ
پادشاهان و بزرگان به دنیا نیامد، و نه تنها گهوارهاش آخور گوسفندان بود، بلکه
خانوادهای فقیر نیز داشت. او مانند بسیاری از ما، در فقر و نداری بزرگ شد. او
زندگی سختی را پشت سر گذاشت. خدای ما خدایی است دردآشنا. او در رنجهای ما شریک شده
است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر