اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۴

حقانیت و اصالت پیغام انجیل



شرح زندگی باشکوه شاگردان مسیح در رساندن پیغام انجیل خود دلیل محکمی بر حقانیت و اصالت پیغام انجیل است, شاگردان پیغام انجیل را تا اقصا نقاط جهان آن روز رساندند. هسته مرکزی پیغامی که آنان حاضر به گذشتن از جان خویش برای آن شدند, چیزی نبود جز اعلان مرگ و قیام و صعود و خداوندی عیسی مسیح زنده.

چگونه ممکن است, عده‌ای که بنا بر گزارش اناجیل تا به لحظات مرگ و حتی تا پس از مرگ عیسی درک و شناخت عمیقی نسبت به پیغام عیسی نداشتند و در ترس‌ها و شکها و بی‌ایمانی بسر می‌بردند در فاصلة اندکی پس از مرگ مسیح, چنان متحول شدند که همه چیز خود را در راه اعلان خداوندی و حضور او بدهند. اگر مرگ و قیام عیسی تنها یک خیال‌پردازی بود آیا می‌توانست چنین نتیجة عملی شگفت انگیزی, آنهم به قیمت آوارگی, طردشدن, سنگسار شدن و وارونه مصلوب شدن را ببار بیاورد؟
زیباترین و کاملترین استدلال قیام مسیح را باید در عملکرد و رویکرد خود شاگردان جستجو کرد.
آنان در ابتدا خود در پی استدلال و برهانهای عینی و قابل لمس بودند تا واقعیت قیام مسیح را باور کنند, تا جاییکه مسیح به کرات بر آنان چه بطور خصوصی و چه در جمع و چه در راه (شاگردان عموآس) و بشکلهای گوناگون ظاهر ‌شد, تا آنان را دربارة پذیرش این حقیقت مجاب کند. اما واقعیت زنده بودن مسیح آنقدر حقیقی و عینی بود که درست در نقطة تقاطع شک و یقین که اوج آن را در ملاقات توما با عیسی و نشان دادن سوراخ دستها و پاها و پهلوی مسیح می‌بینیم, بزرگترین اعتراف مسیحی برای اولین بار به بیانی بسیار رادیکال شکل گرفت و این اعتراف خود اولین اعترافنامة کلیسایی و مسیحی باید قلمداد شود:

خداوند من و خدای من

و از این پس این مسیح است که توما را ( انسان ) را به نقد و چالش می‌کشد و این توما( انسان) است که باید خود, ایمان خود و هویت خود را در برابر این خداوند مصلوب و قیام کرده اثبات‌کند.
« خوشابه حال آنانکه نادیده ایمان می‌آورند.»

فئودور داستایوفسکی داستان نویس و روانشناس بزرگ روس در سالهایی که در زندان بسر برد به زندانی فرستاده شده بود که هیچ کتابی به جز انجیل در آنجا وجود نداشت لذا ناچاراً به مطالعة انجیل پرداخت. گفته زیر که یکی از گفتارهای معروف او پس از این دوره است به زیبایی خط فکری حقیقت ایمان مسیحی را بیان می‌کند.
«بی‌شک چیزی زیباتر, عمیق‌تر و همدلانه‌تر از مسیح وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد و اگر روزی ثابت شود که مسیح وجود نداشته است و اگر کسی آن را به من ثابت کند بازهم من ماندن با مسیح را به ماندن با حقیقت ترجیح خواهم داد.» فئودور داستایوفسکی

باشد که ما نیز چون رسولان آنچنان از هیجان و عشق و باور به این خداوند مصلوب و قیام کرده برانگیخته شویم که جانهای خود را چون قربانی زنده به او تقدیم نماییم و زندگیمان این اعتراف را تکرار کند : خداوند من و خدای من.

هیچ نظری موجود نیست: